چکیده:
شعر «تنها صداست که میماند» از دفتر "ایمان بیاوریم به آغاز فصل سرد" فروغ فرخزاد از جمله اشعاری است که میتوان آن را در زمرۀ متنهای گشوده در نظر گرفت. یکی از مهمترین دلایل این ویژگی، به کار گرفتن بندهای همپایه از آغاز تا پایان این شعر است. بندهای همپایه، به مثابه تمهیدی بلاغی در این شعر، با ایجاد زمینهای برای مطرح شدن پرسشهای ضمنی، دلالتهای صریح را به سوی دلالتهای ضمنی سوق میدهند و بدین سبب، بستارهای تفسیری را با طلب کردن مشارکت خواننده به وضعیتی مبتنی بر گشودار تبدیل میسازند. در این پژوهش تلاش شده است تا با تحلیل گزارههای منفرد، در پیوند با ساختار و فرم کلی شعر، نشان داده شود که چگونه بندهای همپایه، که ظاهرا مستقل از یکدیگر جلوه میکنند، در فرآیند تفسیر به یکدیگر پیوسته میشوند و به این ترتیب، زمینۀ بازی مقیدی را ایجاد میکنند که بر اساس آن، معناهای متن از خلال پیوند افقهای انتظار مولف و متن و خواننده به دست میآیند و انسجامی موقتی مییابند؛ معناهایی که با تغییر موقعیت سوژه، در جایگاه خواننده، دچار دگرگونی میشوند.
خلاصه ماشینی:
بندهاي هم پايه ، به مثابۀ تمهيدي بلاغي در اين شعر، با ايجاد زمينه اي براي مطرح شدن پرسش هاي ضمني، دلالت هاي صريح را به سوي دلالت هاي ضمني سوق ميدهند و بدين سبب بستارهاي تفسيري را با طلب کردن مشارکت خواننده به وضعيتي مبتني بر گشودار تبديل ميکنند.
در اين پژوهش ، تلاش شده است تا با تحليل گزاره هاي منفرد، در پيوند با ساختار و فرم کلي شعر، نشان داده شود که چگونه بندهاي هم پايه که ظاهرا مستقل از يکديگر جلوه ميکنند، در فرايند تفسير به يکديگر پيوسته ميشوند و به اين ترتيب ، زمينۀ بازي مقيدي را ايجاد ميکنند که براساس آن ، معناهاي متن از خلال پيوند افق هاي انتظار مؤلف ، متن و خواننده به دست ميآيند و انسجامي موقتي مييابند؛ معناهايي که با تغيير موقعيت سوژه ، در جايگاه خواننده ، دچار دگرگوني ميشوند.
نکتۀ مهم اين است که چنين متن هايي به جاي ارائۀ خطوطي مستقيم و صريح از اطلاعات و معناها، زمينه ساز ايجاد جرياني از آگاهي هستند و خواننده را به جاي يک گفتمان خاص ، در معرض دايره اي از گفتمان ها قرار ميدهند؛ گفتمان هايي که خواننده خود بايد از خلال بافت کلي متني که با کمترين عناصر پيوندساز ارائه شده است ، دريافت کند.
بر همين مبنا، اطلاعاتي نيز که از خلال چنين متن هايي به دست ميآيد، منحصر به خواست ها و نيت هاي ازپيش تعيين شده نيست ؛ بلکه به طور هم زمان جرياني از دلالت هاي ضمني ناشي از نشانه ها و اطلاعات ضمني و تلويحي ناشي از بندهاي هم پايه ايجاد ميشود که در موقعيت هاي مختلف ممکن است تاحدي دچار دگرگوني شوند.