چکیده:
بحث اخلاق و دین ورابطه آنها با یکدیگر یکی از مباحث بسیار مهم در تاریخ
اندیشه بشری است . فیلسوفان دین واخلاق و نیز الاهیدانان کتاب ها ومقالات
بسیاری درباره این موضوع نوشته اند .این مقاله به بررسی نقد این موضوع از
منظر یک الاهیدان کاتولیک می پردازد . هانس کونگ یکی از الاهیدانان
معاصر است که این موضوع رادر بسیاری ازآثار خود مورد بحث قرارداده است .
دراین مقاله ابتد ا خلاصه ای از آرا ء او درباره تعریف دین ، منشاء دین ، ضرورت
دین در دنیای کنونی و همچنین تعریف اخلاق، منشاء اخلاق، ضرورت اخلاق
ورابطه دین واخلاق ارائه می شود و در پایان برخی از دیدگاه های او مورد نقد
قرار می گیرد .
خلاصه ماشینی:
هانس کونگ ضمن تفطن به اين واقعيت ايـن پرسـش اساسـي را مطـرح مي کند که آيا مي توان در معناي دين چنان گستردگي و توسعي قائل شـد کـه شامل اديان چند خدايي ، توحيد باوري ، همـه خـدا انگـاري ٢ شـود و حتـي بـه طريقي بوديسم الحادي را نيز دربگيرد؟ در مقام پاسخ به اين پرسش مـي گويـد در هر حال دين بايد ديني باقي بماند و در شرح اين بيان خود مي گويـد: ديـن تحقق نوعي ارتباط با امري است که انسان و جهان را با يک واقعيت نهايي هـر طور که فهميده شود) ارتباط مي دهد.
همچنين چنان که قبلا بيان شد از نظر هانس کونگ خدا و دين شرط امکان اخلاق است به اين معنا که با اعتماد اساسي به خدا بـه عنـوان واقعيـت ، معنا و ارزش نهايي ، زندگي انساني داراي معنا و ارزش مي شود و بـا ايـن معنـا داراي زندگي است که انسان ها در پي معيارها، هنجارها و اصول اخلاقي حـاکم بر زندگي خود مي رونـد و آنهـا را مـي آزماينـد و در نهايـت بـه عنـوان هنجـار مي پذيرند.
هانس کونگ حـوزه اخـلاق را کاملا مستقل از دين مي داند بدين معنا که اصول و هنجارهـاي اخلاقـي صـرفا ناشي از تجربه هاي بشري هستند و منشأ آسماني ندارند، حتـي اصـول اخلاقـي که در کتب مقدس اديان مختلف آمده اند جنبه وحياني نداشته بلکه چون مورد قبول مردمان در موقعيت هاي خاصي قرار گرفته اند کتـب مقـدس آنهـا را ذکـر کرده اند از طرف ديگر عقيده بـه خـدا و ديـن را شـرط امکـان اخـلاق معرفـي مي کند با اين بيان که انسان اگر به خدا به عنوان اسـاس ، معنـا و ارزش نهـايي همه واقعيت ها عقيده نداشته باشد نمي تواند پايبندي بي قيد و شرط خـود بـه اصول اخلاقي را توجيه کند.