چکیده:
بر اساس نظریۀ بینامتنی، هیچ متنی در انزوا شکل نمی گیرد و هر متنی به شکل صریح یا غیر صریح از کتب پیش از خود تاثیر می پذیرد. ژرار ژنت با مطالعه روابط متون به موضوع ترامتنیت دست یافت و آن را به پنج مقوله: بینامتنیت، زبرمتنیت(بیش متنیت)، فرامتنیت، پیرامتنیت و سرمتنیت طبقه بندی کرد. بر این اساس، هدف این مقاله بررسی این پنج مقوله میان آفرین نامۀ ابوشکور بلخی و بوستان و گلستان سعدی است که به شیوۀ کتابخانه ای و توصیفی-تحلیلی انجام شده است. هر دو شاعر در زمینه های: علم و خرد، سخن، بخت و اقبال، نکوهش طمع ورزی و ارزش قناعت، بهره بردن از زندگی و در سر متن ادبیات تعلیمی دارای مشترکاتی هستند. آثار سعدی به عنوان «زیر متن» (متن دوم) از آفرین نامه به عنوان «زِبَرمتن» (متن اول) به شدّت متأثر بوده است و می توان گفت که آثار سعدی نمونۀ کاملی از مبحث ترامتنیت است که مقوله بینامتنیت و ترامتنیت بیشتری با زبر متن خود دارد.
According to intertextual theory, no text is formed in isolation, and each text is influenced in an explicit or implicit way by the books before it.Gerard Genette studied the relationship of texts to the subject of transtextualite. He categorized it into five categories: intertextuality, hypertextuality, metatextuality,Paratextuality andarchitextuality. Accordingly, the purpose of this article is to examine these five categories between Abu-Shakur Balkhi'sAfarin-Name and Saadi'sBustan and Gulistan. It has been done in a library and descriptive-analytical way. Both poets have commonalities in the fields of: science and wisdom, speech, luck, greediness and the value of contentment, enjoying life and in the context of Didactic literature. Saadi's works have been strongly influencedAs "hypertext" (second text)From Afarinnameh as "hypotext" (first text)And we can say thatSaadi's works are a perfect example of the subject ofrelationship of texts transtextual That the category has more intertextuality and transtextuality with the hypotext of its text.
خلاصه ماشینی:
به سخن ديگرروابط ميان متني،دروازه هاي معانيمتن حاضررابه رويمخاطب گشوده ،اورابه متون غايبيارجاع ميدهدکه درکو دريافت متن حاضربدون آن هاممکن نيست : چونتوان عدورابه قوت شکست به نعمت ببايددرفتنه بســـــــت چودستينشايدگزيدن ببــــوس که باغالبان چاره زرق است ولوس عدورابه الـــــــطاف گردن ببند که نتوان بريدن به تيـــــغ اين کمند (سعدي،١٣٨٣:١٨٣) يکيازمتون پيشين که ميتواندسبب جايگشت مفهوم ومعنايفوق باشدابيات آفرين نامه است که سرايندةآن هنگام ناتوانيدرمقابله بادشمن ،صلح راپيشنهادميدهد: سخن دان بگفت اين سخن برفسوس که دستيکه نتوان بريدن ببـــــوس شنيدم که دشمن بودچون بلــــــور چوگاه شکـــــــــستن نيابيمشور (بلخي،١٣٩٣:٥١) رولان بارت RolandBarthes،ناقدوفيلسوف متفکرادبيفرانسويکه کوشيدمفهوم بينامتنيت رابيشترتوضيح دهد،ويميگويد:«درروابط ميان متني،اگرروابط به گونۀدرست برقرارشده باشد،نيازيبه ارجاع به منبع خاصينيست ومخاطب بانقل قول هايبدون گيومه مواجه است .
بوشکوردررابطه با موقعيت سخن گفتن درقالب جمله شرطيوجواب شرط ،پندميدهد: سخن چون نه برجايگويدشود مرآن پايگه راکه جويـــــــاشود (بلخي،١٣٩٣:٤٩) سعديسخن اورادگرگون ميکندوآمرانه اندرزميدهدکه سخن نه برجايرابه زبان نياور: مجال ســــخن تانيابيمگوي چوميدان نبينينگـــــه دارگوي (سعدي،١٣٨٣:٢٥١) قاعدةنفيکليرادرآثارسعديودرمقايسه باسخنان خودش هم ميتوان يافت ،به عنوان مثال درگلستان دربارةرفتاربابدان ميگويد: بدان رانيک دارايمردهشيار که نيکان خودبزرگ ونيک روزند (همان :٩٣) امادربوستان چنين رفتاريرابه طورکامل نفيميکندوميگويد: نکوييورحمت به جايخوداست وليبابدان نيــک مرديبداست (همان :٢٣٠) بحث ژرارژنت rard GenetteGeازنظريه پردازان حوزةپيوندهايميان متني،بينامتنيت را درابعاديگسترده تروبه شکل نظام مندبررسيکرده وعنوان ترامتنيت رابرگزيده است .
بوستان اندرزنامه اياست ،بسان گشتاريکه بر اساس متن آفرين نامه عمل کرده ،ميتواندبدون اشاره ياتصريح گوينده ،باايجادتغييراتي اندرزهايآفرين نامه راتکرارکند،درعين آن که تغييراتينيزدرآن به وجودآورده است .