چکیده:
بی سرپرستی کودکان همیشه بعنوان موضوعی اجتماعی مطرح میباشد. این کودکان به دلایل متعدد از حمایت خانواده خود محروم اند زیرا ممکن است یک یا همه افراد موثر در تامین نیازهایش در زندگی را از دست بدهند. هدف اصلی این پژوهش، بررسی تجربه زیسته کودکان و نوجوانان بدسرپرست از زندگی در مراکز نگهداری شبانه روزی شهر تهران است که از لحاظ هدف تحفیق کاربردی و از نظر نوع روش، تحقیق کیفی با رویکرد پدیدارشناسی توصیفی میباشد. ابزار جمعآوری دادهها مصاحبه نیمه ساختار یافته است. جامعه آماری برای این امر کودکان دختر و پسر مقیم مراکز شبانه روزی شهر تهران میباشند که سن آنان بالای 13 سال و تجربه زندگی حداقل 5 سال را در این مراکز داشته و با استفاده از انتخاب هدفمند برگزیده شدهاند تا از طریق مصاحبه با آنان به شناخت مشخص تری از مسایل و نیازهای آنان دست یابیم. برای تجزیه و تحلیل دادهها از نرم افزار MAXQDA استفاده شد. نتایج تحلیل مضمون 7 تم اصلی و 22 مفهوم به دست داد. همچنین فقدان بعنوان ذات مشترک پدیده تعیین شد. یافتهها حاکی از درک پیچیدهای از زندگی در مراکز شبانه روزی توسط شرکت کنندگان بود. آنان با وجود محدودیت و نظارت زیاد در این مراکز از زندگی خود رضایت داشتند اما حضور در این مراکز را منشا آیندهای مبهم برای خود میدانند و درخواست شادی بیشتر، حمایت و پذیرش در جامعه داشته و نسبت به خانواده خود احساسی دوگانه از دلتنگی و ناراحتی دارند.
Children without guardians has always been a social issue. These children have been deprived of family support and custody for many reasons because they have lost one or all of the effective member of meeting their needs in life. The main purpose of this study is to investigate the lived experience of children without effective parental care in residential care centers in Tehran. The presented research is applied as a goal and in terms of the type of method is a phenomenological research. The collected tools include the semi-structured interview. The statistical population for this research are girls and boys living in residential care centers in Tehran who are over 13 years old and have at least 5 years of life experience in these centers and were selected by targeted Sampling because of interview with them get a clearer understanding of their issues and needs. MAXQDA software were used for data analysis. Results of content analysis of 7 main themes and 22 sub-themes. Lack was also identified as the common nature of the phenomenon. Findings indicated a complex perception of life in residential care centers by participants. Despite the many restrictions and supervision in these centers, they were satisfied with their lives, but they think living in these centers is the source of an ambiguous future. They demanded attention to more happiness, support and acceptance in society. Also they have a dual feeling towards family: nostalgia and sadness.
خلاصه ماشینی:
تحقیق دننبرگ ، پیتر در سال ٢٠١٦ که با هدف بررسی تجربه زیسته ١١ نفر از کودکان و نوجوانان ٩ تا ٢٢ ساله از زندگی در مراکز مراقبت جایگزین با رویکرد پدیدارشناسی انجام شده است حاکی از تداوم احساس وابستگی به اعضا خانواده خود در طول سال های جدایی از خانواده بود و اینکه وابستگی و احساسات آنها نسبت به مراقبین خود بیشتر جنبه مادی (نیازهای تغذیه ای و پوشاک و...
بررسی پژوهش های انجام شده حاکی از آن است که در تحقیقات داخلی تمرکز پژوهشگران بر یک موضوع یا یک جنبه از زندگی کودکان بیسرپرست مثل سلامت روان آنان بوده است که بیشتر جنبه روانشناختی دارد و لذا کمبود مطالعات کیفی با رویکردهای جامعه شناختی در خصوص کودکان بیسرپرست در ایران احساس میگردد در مطالعات صورت گرفته در خارج از کشور نقاط مشترک بیشتری با تحقیق حاضر مشاهده میشود چراکه در این پژوهش ها پژوهشگر مستقیماً به سراغ کودکانی که تجربه زندگی در مراکز شبانه روزی را در سنین مختلف داشته اند رفته و با مصاحبه با آنان تلاش کرده تا زندگی را از دریچه چشم آنان ببیند تا به شناختی از اولویت های نیازهای آنان دست یابد.
Social Capital پیوندهای شکل گرفته در درون خانواده چه فضایی را به لحاظ کمیت و کیفیت روابط میتواند ایجاد کند و اینکه محیط های شبانه روزی از حیث این پیوندها میتوانند چه شکلی از تجربه را برای کودکان مقیم این مراکز فراهم کنند دارای اهمیت است .