چکیده:
انتخابات ریاست جمهوری در دوران گذشته یک تفاوت عمده بسیار داشت و آن برگزاری مناظره از طریق رسانه ملی بود. این مناظرهها که منعکس کننده قدرت کلام نامزدها بود، تاثیر بسیار عمیقی بر ذهنیت مردم گذاشت. این امر در انتخابات سال 92 بیشتر خود را نشان داد، به طوری که یکی از موفقیتهای حسن روحانی انتقال پیام خوب، تسلط به بیان، داشتن صدای رسا و مهمتر از همه بیان سخنان مردم پسند بود. بخشی از موفقیت روحانی ناشی از عملکرد او در مناظرههای تلویزیونی بود. موفقیت در مناظره تلویزیونی تا اندازه زیادی به حضور ذهن و قدرت بیان بستگی دارد. با این وجود این سوال به وجود میآید که قدرت کلام تا چه اندازهای در موفقیت نامزدهای انتخاباتی دورههای یازدهم نقش داشت؟ در جواب باید گفت که زبان و کلام دکتر روحانی به لحاظ نوع گفتار، ایجاد انگیزه در شهروندان، ایجاد نشاط سیاسی، امید برای حل مشکلات و ... باعث کسب آرا شد.
The Role of Iran President’s Language in Rohani VictoryMehrsa MajdiDr.Malek ZolghadrAbstract:In previous presidential elections, the TV debate had an important role in the election process. The TV debates reflected the power of candid-ates’ rhetoric that had a deep influence on the mentality of the citizens. The phenomenon emerged in the 2013 elections. The success of Rohani was because of the conveyance of good message, loud voice and populist rhetoric. He won in 2013 election due to its success in TV debates. The success in TV debate depends on the presence of mind and power of expression. Therefore, the main question of the article is: to what extent did a power of expression contribute to success of preside-ntial candidates in the 2013 presidential election? The hypothesis of the article would be: the word of President Rohani due to its kind of speech, the motivation of citizens, political vitality and hope of solving problems led to his victory.Key Words: Debate, Elections, Vote, Media, Political Vitality
خلاصه ماشینی:
البته این نظریه وجود واقعیت را نفی نمیکند، اما معتقد است اشیا و پدیدهها تنها از طریق گفتمان معنا مییابند؛ برای مثال طغیان رودخانه و جاری شدن سیل حادثهای است که مستقل از تفکر و ذهنیت مردم روی میدهد، اما از همان زمان که مردم شروع به معنادهی به آن میکنند تبدیل به موضوعی گفتمانی میشود و افراد براساس گفتمانهای مختلف، آن را به خشم خدا، سوء مدیریت دولتی، ...
پرسش دوم این است که چرا علیرغم وجود برخی تفاوتها در بخشهای گوناگون جامعه که به شکل گیری سه شکاف فعال تحت عنوان شکافهای ایدئولوژیک- سیاسی بین سکولارها و اسلامگراها یا اصولگرایان و اصلاح طلب، شکاف توده و نخبه و شکاف جغرافیایی- اقتصادی منجر شده بود، فرد پیروز انتخابات آرایی تقریباً یکدست در دو شکاف اخیر یعنی نزد تودهها و نخبگان و طبقه متوسط شهری و طبقات ضعیف اقتصادی و اهالی روستاها داشت که با توزیع آراء در انتخابات سال 88 و حتی انتخابات سال 84 متفاوت بود.
با اینکه فرد پیروز حتی آرایی بیشتر از گذشته دارد یعنی احمدی نژاد حدود 25 میلیون رأی در سال 88 نسبت به رأی 17 میلیونی خود در سوم تیر 84 دارد و خاتمی نیز حدود 22 میلیون رأی در سال 80 نسبت به رأی 20 میلیونی دوم خرداد دارد، اما آراء گفتمانی نیست؛ بنابراین چسبندگی زیادی ندارد و بلافاصله در اولین انتخابات بعد از سال 80 یعنی شوراهای دوم در سال 81 اصلاح طلب حتی قادر نیستند مردم را برای مشارکت در انتخابات توجیه کنند و این انتخابات پایینترین سطح مشارکت را دارد و رقبای اصلاح طلب پیروز قاطع آن هستند.