چکیده:
:
در تورات بر یهودیان مقرر داشتیم که جان در برابر جان و چشم در برابر چشم و بینی در
برابر بینی و گوش در برابر گوش و دندان در برابر دندان قصاص میشود و جراحتها نیز
قصاص دارند. پس اگر کسی از حق قصاص درگذرد و آن را صدقه به شمار آورد باعث
آمرزش گناهان او میشود و اگر از حق خود نگذرد و خواهان قصاص باشد حاکم باید
برطبق مقررات الهی حکم کند و هرکس بر طبق آنچه خدا فرستاده است حکم نکند آنان
ستمکارانند. (ترجمه آیه ۴۵ از سوره مائده» براساس المیزان؛ توسط سیدمحمدرضا صفوی)
از آنجا که گفتهاند: «تعرفالاشیاء باضدادها» هر چیزی را از ضد آن میتوان شناخت برای
پی بردن به عظمت احکام اسلامی؛ ملاحظه احکام جاهلیت کافی است.
در هر زمینهای میتوان احکام نورانی اسلام را با رسوم باطل زمان جاهلیت مقایسه کردء» چه
در مورد عبادات» چه در معاملات و چه در سیاسیات. در این مقاله ما میخواهیم قصاص و
خونخواهی زمان جاهلیت را بیان کنیم تا تفاوت آن با احکام اسلامی که در قتل عمد.
قصاص و یا گرفتن دیه و یا عفو را اجازه داده و بیشتر به عفو و گذشت توصیه کرده است.»
روشن شود. این بحث را در ضمن یک مقدمه و پانزده مطلب و یک خاتمه پی میگیریم.
خلاصه ماشینی:
کلید واژه : قصاص ، ثار، هامه ، صفر، طرد، تعقیه ١ - عضو هیاًت علمی دانشگاه آزاد اسلامی واحد تاکستان مقدمه : قبل از ظهور دین اسلام ، قبایلی که در شبه جزیره عربستان زندگی می کردند، تابع رئیس خود بودند اگر جرمی در بین دو قبیله اتفاق می افتاد و فردی از قبیله ای کشته می شد، همه افراد قبیله قاتل را مستوجب کیفر فرض کرده و از همه آنان انتقام می گرفتند.
زهیربن ابی سُلمی برای تشکر از این دو شخصیت بزرگ قصیده ای سروده ، از جمله می گوید: لعمری لنعم السیدان وجدتما١ علی کل خال من سحیل و مبرم 2 تدارکتما عبسا و ذبیان بعد ما تفانوا ودقوا بینهم عطرمنشم ( زوزنی - شرح معلقات - صفحه ٦٦) به جانم قسم ، حارث بن عوف و هرم بن سنان بزرگ ترین مردانی هستند از همه کوه و دشت (یا بزرگ ترین مردانی هستند در همه کارهای دشوار و آسان ) وقتی قبایل عبس و ذبیان را حمایت کردند که این دو قبیله بر اثر جنگ از بین رفته و همه کشته شده بودند.
از داستان زیر اسرافکاری اعراب جاهل در خونخواهی خوب روشن می شود: یکی از اشراف قبایل کشته شده بود، بستگان قانل به پدر مقتول برای صلح مراجعه کردند و از او خواستند تا شرایط خود را برای مصالحه بیان نماید، پدر مقتول گفت اگر یکی از این سه کار را انجام دهید صلح می کنم : یا فرزندم را زنده کنید یا خانه ام را از ستارگان آسمان پر کنید یا همه مردان قبیله تان را به من تسلیم کنید تا بکشم ، باز هم عوض خون فرزندم نمی شود.