چکیده:
مطالعهی روانشناسی آثار ادبی، این امکان را به خواننده میدهد که از زاویهای جدید به بررسی و بازبینی اثر ادبی بپردازد. شاهنامه مهمترین و معتبرترین سند اسطورهای، حماسی، تاریخی ایرانی است. در این جستار نویسنده کوشیده است با استفاده از روش توصیفی- تحلیلی یکی از شخصیتهای این اثر بزرگ را از دیدگاه روانشناسی مورد ارزیابی قرار دهد. این مقاله مدعی است از دیدگاه روانشناختی جمشید، یکی از قهرمانان شاهنامه در نقش شاه - موبد به خاطر دغدغهی تامین نیازهای زیستی و روانی محق است، او را باهوشترین فرد شاهنامه بدانیم. هوش سرشار او در درک موقعیت، انطباق با محیط و رفتار هوشمندانه برای حل مساله، باعث تحول زندگی انسان بدوی شد. اما افزایش رفاه اجتماعی توام با احترام مردم، این توهّم را در او ایجاد کرد که بینظیر است. باور خودکارآمدی بر انعطاف شخصی او تاثیر گذاشت. احساس خود ارزشی عظیم و اعتماد به نفس کاذب او را دچار اختلال شخصیت خودشیفتگی کرد. مغرورانه به خودانگارهی خود نگریست. با نخوت خود را فردی آرمانی دانست. تا اینکه به بادافره ناسپاسی بر یزدان، به فجیعترین مرگ شاهنامه جان سپرد. با استناد به کتاب معتبر DSM-5 و تطبیق ویژگیهای نهگانهی بیان شده در مورد افراد دارای اختلال «نارسیسم» میتوان اثبات نمود جمشید، شاه- موبد ایرانی، به این اختلال روانی دچار بود.
Psychology study of literature make it possible for the reader to analyze the literary text in a new perspective. Shahnameh is the most important and valid document mythic, epic history of Iran. This article tries to describe one of the characters psychologically by using descriptive analytical method from psychological perspective. We read in this article that jamshid was a king and a chaplain. He thought about the need of contemporary people. He was very clever. His intelligence understand the position and the circumference. He adapted the life and the environment .he made positive changes, and caused a geat transformation in the life of people and social welfare .but respect of people, made him proud. He thought that he was unrivaled and unparalleled. He felt he was valuable and worthy. It was a false sense of confidence. Finally Jamshid got narcissist. He was boaster and proud of himself. In the end because of ingratitude to GOD, He died the worest in Shahnameh.
خلاصه ماشینی:
(براي مبارزه و دفاع در برابر هجوم يا حمله ي دشمنان ) ٢- قصب کردن از کتان ، ابريشم ، موي قز و رشتن ، تافتن ، شستن و دوختن ٣- دادن پيشه و حرفه به مردان جامعه ٤- به وجود آوردن لايگان اجتماعي (آتورنيان – تيشتاريان – پسويي – اهتوخشي) ٥- آموزش خشت سازي با سنگ و گچ براي ساختن ديوار خانه ها ٦- ساختن گرمابه ، کاخ هاي بلند و ايوان براي در امان ماندن از گزند ٧- استخراج گوهرهايي چون ياقوت ، بيجاده ، سيم و زر (براي آراستن و مرفه شدن ) ٨- استفاده از بوهاي خوش ؛ همانند: بان ، کافور، مشک ، عود، عنبر و گلاب ٩- اهميت به پزشکي، درمان و تندرستي افراد و راه گزند را بستن ١٠- کشتي ساختن و بر روي درياها از کشوري به کشور ديگر سفر کردن ١١- تخت شاهي آراستن و مزين کردن به انواع گوهرها و جواهرات ١٢- جشن ساختن و مي، جام و رامشگران را خواستن (فردوسي، ١٣٦٦: ٤١/١-٤٥) ____________________________________________________________________________________________ بر طرف کردن نيازهاي فيزيولوژي و رواني مردم آن روزگار چنان سـودمند واقـع شـد که تا سيصدسال کسي نمرد.
) ٢- نياز به ايمني: (احساس امنيت کردن و دور از خطر بودن ) ٣- نياز به تعلق و محبت : (به ديگران پيوستن ، پذيرفته شدن ، تعلق داشتن ) ٤- نياز به عزت نفس : (نشان دادن کفايت ، مورد تاييد و شناخت ديگران واقع شدن ) ٥- نياز شناختن : (نياز به دانايي و يادگيري براي کسب شغل و به دست آوردن مقام ) ٦- نياز ذوقي: (نياز به هنر براي تقارن و نظم و زيبايي) ٧- خود شکوفايي: (رسيدن به تحقـق نفـس و شـکوفا سـاختن توانـاييهـاي بـالقوه ) (اتکينسون و همکاران ،١٣٧١ : ٥٦٦) با اندکي تأمل در ترتيب قرار گرفتن اين نيازها، پي ميبريم جمشيد به عنـوان فـردي هوشمند در دوران اساطيري علاوه بر پي بردن به اهميت نيازهاي افراد، دريافت کـه رفـع نيازهاي زيستي و فيزيولوژيکي به عنـوان نيازهـاي اوليـه و ضـروري بـراي ادامـه حيـات ، اهميت بيشتري نسبت به ساير نيازها دارند.