چکیده:
در میان آثار بیژن نجدی، داستان «شب سهرابکشان» از تکنیک کانونیپردازی روایت به طور کامل بهره بردهاست. هدف اصلی این پژوهش کشف و شناخت انواع کانونیسازی در این روایت بر اساس موقعیّت کانونیساز و میزان تداوم کانونیسازی است. بدینمنظور پس از بررسی این داستان این نتایج حاصل شد که در این روایت کانونیسازی بیرونی از آنِ راوی-کانونیساز و کانونیسازی درونی مربوط به شخصیت -کانونیساز است که تقابلی از ادراک زمانی و مکانی و دانش و بینش نامحدود و محدود را به نمایش میگذارند. در بررسی مولّفهی عاطفی دریافتیم که تقابل کانونیسازی بیرونی و درونی، کانونیسازی عینی و بیطرفِ شخصیت -کانونیسازِ درونی را در برابر کانونیسازی ذهنی و جانبدارِ راوی-کانونیسازِ بیرونی قرار میدهد. از منظر میزان تداوم کانونیسازی نیز این نتیجه به دست آمد که در این روایت، درجهی ماندگاری و تداوم کانونیسازی در سطوح مختلف ثابت است و فقط از دریچهی نگاه راوی-کانونیساز بیرونی ارائه میشود.
Among the works of Bijan Najdi the story of " Shab- e – Sohrab Koshan" from the stories book " Youz Palangani ke ba Man Davidehand" has used completely of the technique of narrating focalization. The goal of the study is to discover and determine the types of focalization in this narration based on the situation of focalizer and the level of focalizing continuity. Accordingly, after the study of this story the results showed that in this narration its external focalization belongs to narrator- focalizer and then the internal focalization is related to the character- focalizer that demonstrates a contrast between temporal and spatial reception and restricted and unrestricted knowledge and insight. The study of emotional component shows that the contrast of internal and external focalization, puts the neutral focalization of internal character focalizer against the colored focalizer of external narrator- focalizer. Through the focalization continuity, the results showed that in this narration the degree of persistence and focalization continuity in the deferent levels is fixed and is demonstrated from the view of narrator- focalizer point of view.
خلاصه ماشینی:
بدين منظور پس از بررسي اين داستان اين نتايج حاصل شد که در اين روايت کانونيسازي بيروني از آن راوي-کانونيساز و کانوني- سازي دروني مربوط به شخصيت -کانونيساز است که تقابلي از ادراک زماني و مکاني و دانش و بينش نامحدود و محدود را به نمايش ميگذارند.
از منظر ميزان تداوم کانونيسازي نيز اين نتيجه به دست آمد که در اين روايت ، درجه ي ماندگاري و تداوم کانونيسازي در سطوح مختلف ثابت است و فقط از دريچه ي نگاه راوي-کانونيساز بيروني ارائه ميشود.
از منظر ميزان تداوم کانونيسازي در اين روايت ، درجه ي ماندگاري و تداوم کانونيسازي در سطوح مختلف ثابت است و فقط از دريچه ي نگاه راوي-کانونيساز بيروني ارائه ميشود.
از منظر ادراک زماني، کانونيسازي نامحدود زماني اين داستان مربوط به راوي-کانونيساز فراداستاني است که با ادراک نامحدود زماني خويش ، همه ي امکانات زماني ممکن را از گذشته گرفته تا حال و گاهي آينده را در اختيار دارد؛ به عنوان مثال در بخش زير ادراک نامحدود راوي-کانونيساز بيروني، سبب گذشته نگريهاي مکرر شدهاست : «مرتضي تکان خوردن صداها را روي صورتش احساس ميکرد و ميدانست يک چيز بدون شکل بين دهان مردم و در هوا جريان دارد که او نميتواند آن را با دست هايش بگيرد.
از منظر ميزان تداوم کانونيسازي در اين داستان دريافتيم که در روايت »شب سهرابکشان»، درجه ي ماندگاري و تداوم کانونيسازي در سطوح مختلف ثابت است و فقط از دريچه ي نگاه راوي-کانونيساز بيروني ارائه ميشود.