چکیده:
قوی ترین و بدترین رذیله ی اخل قی در دست گاه فکری مولوی ، درد خودبینی است . مولوی
درد خودبینی را مانع خدابینی ، حجاب شهود حقیقت ، موجب تفرقه و پریشانی ، منشا همه
تباهی ها و ویرانی های روحی و اخل قی می داند. در نقطه ی مقابل ، پرهیز از درد خودبینی را
باعث تقویت حس نوع دوستی ، معطر شدن روح آدمی و حصول معرفت حق می شمارد. این
مقاله ، به واکاوی و تبیین درد خودبینی در آثار مولوی می پردازد و نیز سیری است در عبارات و
اشارات تامل برانگیز این عارف از خود رسته و به خدا پیوسته درباره ی چیستی درد خودبینی ،
منشا و سرچشمه ی درد خودبینی ، عوارض درد خودبینی ، اثرات پرهیز از درد خودبینی ، راه
شناخت درد خودبینی ، عوامل درمان کننده ی درد خودبینی ، و این که انسان ها باید با درمان
درد خودبینی ، درد خدابینی در دل حاصل کنند تا به سر منزل مقصود رهنمون گردند.
خلاصه ماشینی:
همين طور اگر اهل تکبر خود را در معرض شمس حقيقت قرار دهند از انجماد روحي و فکري بيرون مي آيند و روحي روان و سيال پيدا مي کنند: اين تکبّر از نتيجه ي پوســت است جاه و مال آن کبر را از آن دوست اسـت اين تکبّر چيست ؟ غفلت ازُ بـاب منجمد، چون غــفلــت يـــخ ز آفتـــاب (همان ، ١٩٤١-١٩٤٠) مولوي يکي ديگر از سرچشمه هاي درد خودبيني را تملّقات و ستايش هاي بي جاي اطرافيان مي داند که باعث به وجود آمدن درد خودبيني و ازدياد آن مي شود؛ زيرا «ستايش و مدح ، خودپسندي را پرورش مي دهد و اين صفت در آغاز کار ضعيف است ؛ ولي پس از تکرار و انتشار مدح ، حس تکبر و عجب نفساني قوت مي گيرد و گاه تا به دعوي خدايي نيز مي کشد.
» (همداني ، ١٣٧٠، ٢٥) بنابراين مادام که انسان به درد خودبيني گرفتار است خدابين نخواهد شد؛ هرگاه درد خودبيني در انسان رو به کاستي نهد آن يار حقيقي را خواهد ديد: کينَ مــنــي از وي رسد دم دم مـرا پس وَرا بينم ، چو اين شــد کــم مــرا (مولوي ، ١٣٦٣، /٢١٩٧/١) سعدي نيز خودبيني را مانع خدابيني مي داند و مي گويد: بـزرگـان نـکردند در خود نگـاه خـدابيـنـي از خويش تن بين مخواه (سعدي ، ١٣٧٢: ١٢٠٠٥) درد خودبيني ، منشأ همه ي تباهي هاست که «راه سالک را در سلوک مي بندد و او را از رسيدن به مقامات و حالاتي که به کمال انساني منتهي مي شود باز مي دارد.