چکیده:
مسئله علیت یکی از مهمترین مسائل فلسفی است که بدون فهم آن درک جهان هستی ممکن نیست. اساساً هر نوع بحث، سخن و تجربهای مبتنی بر فهم علیت و پذیرش آن است. مسئله علیت از جهات مختلف مورد توجه قرارگرفته است..فیلسوفان جدید غرب مانند هیوم و کانت این موضوع را از نظرگاه معرفتشناسی و فیلسوفان مسلمان از حیث وجودشناسی مورد بررسی قرار دادهاند. این مقاله سعی بر آن دارد که، با نظر به علیّت تحلیلی، چیستی و کاربردهای آن را در فلسفۀ اسلامی و خصوصاً از دیدگاه ابن سینا و ملاصدرا مورد توجه قرار دهد. نتایج نشان داد که سنخیت علت و معلول دو معنی حداقلی و حداکثری دارد. معنای حداقلی بر مبنای نظامهای فلسفی قبل از حکمت متعالیه تبیین میشود، اما معنای حداکثری با توجه به مبانی خاص حکمت متعالیه چون اصالت وجود و تشکیک وجود تبیین میگردد. با این تفکیک آشکار میشود بسیاری از مخالفتها با قاعده سنخیت علت و معلول در حقیقت متوجه معنای حداکثری سنخیت است و معنای حداقلی مورد پذیرش بیشتر فیلسوفان است.
The question of causality is one of the most important philosophical issues that cannot be understood without understanding the universe. Basically any discussion, talk, and experience is based on understanding and accepting causality. The issue of causality has been addressed in many ways. New Western philosophers such as Hume and Kant have addressed this issue from an ontological and Muslim ontological point of view. This article seeks to consider, in terms of analytic causality, its implications for Islamic philosophy, and particularly for transcendent wisdom. In conclusion, it has been concluded that causality has both minimal and maximum meanings. The minimal meaning is explained by philosophical systems before transcendent wisdom, but the maximum meaning is explained by the specific principles of transcendental wisdom such as the principle of existence and the existence of existence. This distinction reveals that many of the disagreements with the principle of causality do in fact imply the maximum meaning of causality and are the least accepted meaning of most philosophers.
خلاصه ماشینی:
ابن سينا در النجأە چنين ميگويد: «المبدأ يقال لکل ما يکون قد استم له وجود في نفسه اما عن ذاته واما عن غيره ثم يحصل عنه وجود شئ آخر و يتقوم به »، «هر چيزي که وجود فينفسه اش يا از طرف ذاتش تمام شده باشد يا از طرف غير و شيء ديگر از او حاصل شده و متقوم به او باشد، مبدأ(علت ) است .
آيت الله جوادي آملي، استدلال ابن سينا بر غير محسوس بودن عليت را در قالب شکل دوم چنين تقرير ميکند: در عليت ، بين علت و معلول ، ربط ضروري است و حس ، عهده دار تأمين ربط ضروري نيست .
43 ابن سينا مسئله را در عبارت ديگري چنين بيان ميکند: «کل ذي ماهيۀ فهو معلول »، يعني «هر چيزي که داراي ماهيت است ، نياز به علت دارد»(ابن سينا، ١٣٦٢، ص ٢٢٣).
آيت الله جوادي آملي در شرح اين مطلب چنين ميگويد: ابتکار وي - صدرالمتالهين - در بحث علت و معلول ، همانا ارجاع عليت به تشان است که معلول در اين نوآوري از وجود رابط بودن هم تنزل ميکند و از «وجود» به «نمود» و درميآيد، زيرا حقيقت وجود از وحدت تشکيکي به وحدت شخصي، تعالي و ترقي مييابد، آنگاه معلول که تاکنون به عنوان صادر مطرح ميشد، هم اکنون به عنوان مظهر شناخته ميشود و واجب که تاکنون به عنوان مصدر، معرفي ميشد، الآن به عنوان ظاهر شناخته ميشود، زيرا تمام « بود» مخصوص واجب است و براي جهان امکان جز «نمود» چيزي نميماند(جوادي آملي، ١٣٧٨، ص ٥٢).