چکیده:
از نظر ابنسینا،ادراک کنه ذات باریتعالی محال است زیرا عقل آدمی از پی بردن به کنه ذات خداوند ناتوان است.امّا شناخت ذات از طریق شناخت وجهی از وجوه ذات که در قالب شناخت اسماء و صفات خداوند خواهد بود،ممکن است.ابنسینا صفات خداوند را عین ذات او میداند.وجود صفات واجب تعالی و ارتباطی که میان این صفات با ذات وجود دارد از مباحث قابل توجه در بحث خداشناسی است که هم در قالب صفات فعل و هم در قالب صفات ذات مطرح شده است.غزالی در این مساله تردید ندارد که بین خداوند و سایر موجودات،هر گونه مشابهت و همانندی، به حسب عقل و شرع نفی شده است ولی آنچه به حسب عقل و شرع نفی شده،مشابهت و همانندی ذاتی است که به حسب اصطلاح،بین دو فرد از یک نوع تحقق میپذیرد.غزالی صفاتی را که خداوند،خود را به آنها وصف کرده برایش اثبات میکند،ولی معتقد است که این صفات مغایر با ذات او،قدیم به قدم ذات اوست و در مفهوم با هم اختلاف دارند و زائد بر ذاتند.همچنین در باب صفاتی همچون علم نیز تمایزاتی میان هر دو متفکر دیده میشود که در این پژوهش سعی بر آن شده تا از طریق بساطت حق،وجود این صفات را برای ذات حق تعالی حقیقی تلقی نمود.
In Avicenna's idea, knowledge of the God's inner most core is impossible, because human reason is incapable to perceive the very essence of God. But knowing his essence through recognition of his aspects and Monica stations would be possible. These aspects called be known in the context of understanding Gods Name & existence. Avicenna believes that the Gods existence & attributes are the same and identical. Existence of the main attributes the necessary existence, transcendence which created between his Existence & attribute is one of the considerable issues in theology which has been observed either in essential attributes or attributes of acts. Ghazali has no doubt that in virtue of reason and sharia; there is no similarity between the God & other creatures. What has been denied in account of reason & Sharia is on the context of essential similarity which is accomplished idiomatically between two identical of one kind. Ghazali proves all the attributes which is devoted to those God, but he believes that these attributes are added to his essence and also through his eternity interferences in attributes. Also there are distinctions about some attributes like knowledge between the two thinkers. In this paper, it has been tried to prove the existence of these attributes as real and united with God's essence.
خلاصه ماشینی:
او بيان ميدارد کـه خداونـد داراي صـفات سـلبي و اضافي است زيرا بر اساس ضابطه کلي، هر موجودي در نظام آفرينش داراي سـلب هـا و اضـافاتي است چون بين موجودات با يکديگر روابط و تعلقاتي دست کم رابطه علي و معلولي برقرار اسـت و واجب تعالي نيز که موجد و مفيض همه موجودات اسـت و همـه بـه او تعلـق دارنـد نيـز داراي صفات سلبي و اضافه است .
از نظر ابن سـينا قسـم اول و دوم در واجب الوجود تحقق ندارد زيرا خداوند ماهيت نـدارد و چيـزي بـر آن عـارض نمـيگـردد امـا صفات اضافيه براي خدا موجود است .
از لحاظ اول ، وجـود محـض تـام الوجـود است که به سبب فعليت خود مطلقـا اکتفـا بـه ذات دارد زيـرا هـيچ چيـزي را از هسـتي خـود و کمال هاي هستي خود کم ندارد و هيچ چيزي از جنس هستي او بيرون از هستي او نيست که براي غير او يافت شود.
٣. اگر شخصي معتقد باشد که صور در بعضي موجودات ديگـر خواه نفس باشد خواه عقل ، به گونه اي باشد که هنگامي که خدا دربـاره آن مـيانديشـد آن هـا بـه صورت عقل يا نفس موجوديت پيدا ميکنند ولي نبايد گفته شـود کـه وجـود ايـن صـور در ايـن موجود ديگر يک چيز است و صدور آن ها از جانـب خداونـد چيـزي ديگـر زيـرا در آن حالـت ، وجود آن ها که در مرتبه خود به نوعي يک واقعيت است ، دوباره به عقل ديگر نياز خواهـد داشـت تا درباره آن بينديشد و اين روند تا بينهايت ادامه خواهد داشت .