چکیده:
نگرش ادیان و مکاتب گوناگون به زیبایی و جمال، نقشی بسزا و تعیین کننده در شکل و محتوای آثار هنری آنها دارد. در تمدن های شرقی، هنر از دیرباز در اکثر مواقع با دیدی شاعرانه، آیینی - عرفانی و یا اساطیری همراه بوده و هدفش نزدیک کردن هرچه بیشتر انسان به زیبایی مطلق بوده است. با بررسی جنبه های فرهنگی و آیینی رویکرد هنری در مشرق زمین، همچنین مطالعۀ اندیشه ها ، دیدگاه ها و جهان بینی های متفاوت و طبقه بندی آرا و نظریه های گوناگون، می توانتعریفی قابل قبول از هنر ارائه داد و با نگاهی عرفانی ـ ادبی به هنر مقدس و دینی که حاصل تمدن شرق است ، نگریست. در مقالة حاضر که به روش کتابخانه ای و به شیوة تحلیلی – توصیفی انجام شده سعی بر آن بوده که ضمن معرفی جلوه های اصیل هنر، نشان داده شود که هنر واقعی حقیقت زیبایی، خالق زیبایی و محور کمال، وارستگی و اصالت است.
Attitudes of various religions and schools of beauty, plays a decisive role in form of their artworks and contents. In eastern civilizations, in most times for the long time, the art has been accompanied with an artistic view, faith-spiritual or mythological and its purpose was to draw more people into absolute beauty. Examining aspects of cultural and ritual art approach in the East and with the study of ideas, different perspectives and worldviews, we can define an acceptable offer of art and we can take a look at the holy and religious art that is result of the east civilization, with a mythological-literal view. In this paper that is done using a library and analytical-descriptive method, we tried to show that the true art, truth of the beauty and the creator of the beauty and perfection of the creator and the philosophy, in addition to introducing the magnificent original art.
خلاصه ماشینی:
نخستين هنرمندوبرترين صورتگران ،خداونداست وحاصل هنرش کائنات ؛هنريکه براستيشگفت وقابل تأمل است ؛حافظ ازصنع الهيبه قلم ياکلک وازخداوندبه نقاش ياد ميکند: خيزتابرکلک آن نقاش جان افشان کنيم کاين همه نقش عجب درگردش پرگارداشت (حافظ ،١٣٧٤:١٠٨) هرکونکندفهميزين کلک خيال انگيـزنقشش بحرام ارخودصــورتگرچــين باشد (همان :٢١٧) وبراستيکه : آن کـه پرنقــش زدايـن دايرةميــناييکس ندانست که درگـــردش پرگارچه کرد (همان :١٩١) خداوند،عالم رابه بهترين وجه ودرزيباترين صورت ممکن آفريده ودرآن صورتگري کرده است :«هوالله الخالق الباريالمصور»(حشر/٢٤)وانسان ،شاهکاراين نقاش چيره دست است :«وصورکم فاحسن صورکم »(مومن /٦٤).
« (افلاطون ،١٣٨٢:٩٨) حافظ نيزبه همين امراشاره کرده ،ميگويد: درپس آينه طوطيصفتم داشته اند آنچه استادازل گفت بگوميگويم (حافظ ،١٣٧٤:٥١٨) هنرمندبايدبه مرتبه ايبرسدکه نقش هايزمينيدردل وجانش نباشدوبه قول مولانا: آن که اوبينقش ساده سينه شد نقــش هايغيب راآيينه شــد آن صفايآيـنه لاشک دل است که نقوش بيعددراقابل است (مولوي،١٣٦٣،ج ١:١٩٤) امااين به آن معنانيست که يک هنرمندآثاريپديدآوردکه مردم ازدرکآن عاجز باشندوتنهادراختيارطبقه ايخاص قرارگيرد؛بلکه هنرمندکه خودبه تعاليروحيرسيده ، بايدبتوانداحساساتش رابه ديگران انتقال دهدوازاين رهگذر،مقدمات تعاليآنان رافراهم آوردوعاليترين شعوردينيواخلاقيمردم راتحقق بخشد.
فقط چيزيواقعازيباست که به دردهيچ کارينخورد!!»(سيدحسيني،١٣٧٦: ٤٧٦)طرفداران اين نظريه عقيده دارند«هنربرايهنر»يکيازعاليترين مواردآزاديدرعقيده و بيان است ومفيدبودن آن راثابت شده ميدانند.
(عنصرالمعالي،١٣٧١:١١٥-٢٥٨) ماحصل سخن آن که : هنــرمردميباشدوراستـيزکـــژيبودکــميوکاستي (فردوسي،١٣٦٣،ج ٣:٨٦) وهنرمندبايدچهارخصلت را،که آيين مردم هنرياست ،درخودجمع کرده باشد: چهارچــــيزشدآيين مردم هــــنريکه مردم هنريزين چــهارنيست بري يکيسخاوت طـبعيچودســتگاه بودبه نيک نامـيآن راببخشيوبخـــوري دوديگرآنکه دل دوســــتان نيـازاريکه دوست آينه باشدچــــواندرونگري سه ديگرآنکه زبان رابه گاه گفتن زشت نگاه داريتاوقــت عذرغم نـــخوري چهارم آنکه کسيکوبه جايتوبدکردچوعذرخواهدنام گــــناه اونبــــري (انوري،١٣٧٢:٧٣٨-٧٣٩) به همين دليل است که : قلندران حقيقت به نيم جــونخــــرندقبـاياطلس آن کس که ازهنـرعاريست (حافظ ،١٣٧٤:٩٣) اماازديدگاه تخصصي،«برخياززيباييشناسان وصاحب نظران ،هنررابازنماييياتقليد زيباييطبيعت ميدانندوهدف آن رالذت ميشمارندوهنرمندراگردآورندة زيباييهايطبيعت ميشناسند.