چکیده:
نقد کهن الگویی بنابر آنچه که کارل گوستاو یونگ، روانشناس سوئیسی مطرح میکند و تکیّهی اصلی تمامی مباحث خود قرارمیدهد، با تکیّه بر ناخودآگاه جمعی مطرح میشود. وی چند کهن الگو از جمله؛ پیر خرد، خود، آنیما و آنیموس، سایه با ذکر مصادیقی در ارتباط با انواع آن معرّفی میکند. در فرهنگ اساطیری ما، شاهنامهی فردوسی شاخصترین اثر مکتوب برای معرّفی اساطیر و کنکاش در جنبههای گوناگون ایشان بنابر آرای صاحب نظران در تمامی علوم به شمارمیرود. این نوشتار به میزان و دلایل تأثیرگذاری زال بر رستم و همچنین در مقابل، تأثیرپذیری رستم از پدر، با توجّه به خاستگاه اسطورهای ایشان در تاریخ اساطیری ادبیات فارسی بر مبنای شاهنامهی فردوسی، از نگرش نقد کهنالگویی میپردازد. خواهیم دید که کهن الگوهای سفر قهرمان، پیر خرد، سایه و خود، بیش از سایر صورتهای مثالی در پدر و پسر مؤثّر بودهاند. در این زمینه، به خصوص هیچ پیشینهای وجود ندارد.
In the ancient critique, a model based on what the Swiss psychologist Carl Gusta Yong. For example, the old wisdom, itself, Anima and Animus, a shadow that introduces several examples for its variants. In my mythological culture, Ferdowsi's Shahnameh, the most significant written work for the introduction of mythology, and as a result of inquiring into various aspects of it, is based on the opinions of the scholars in all sciences. This article focuses on the extent and the reasons for the effect of Zal on Rostam, as well as on the influence of Rostam on his father, in view of his mythological origin in the mythological history of Persian literature based on Ferdowsi's Shahnameh, from the viewpoint of the ancient critique of the pattern. The old patterns of wisdom, shadows, and self are more effective than other examples in father and son. There is no particular maximum in this regard, although significant research has been done on mythology, ancient patterns, and shahnameh. Research methodology is library based on content analysis.
خلاصه ماشینی:
«هرچندمناسب تر مينمايدکه اگرجنبه روايت داشته باشد،اسطوره گفته شودواگرمفاهيم نمادهادرآن ها مطرح گردد،کهن الگوبه حساب آيد»(امامي،٢٠٢:١٣٨٥)وقتيمنتقدادبيدرعرصه ي نقد اسطوره اياقدام به نقدميکند،ابتدانمادهاونشانه هاينهفته دراثرراازمتن جداميکندو باتوجه به نگرش خاص به اسطوره واساطيرومفاهيم باستانيآن ،به تجزيه وتحليل آن بنابرآن چه که ازمفاهيم کهن الگوييارائه شده است ،ميپردازد.
اين مفهوم بسيارنزديک است به آن چه که ما درمتون کهن خويش ازآن باعنوان «خويش کاري»يادميکنيم .
به همين دليل است که کهن الگوي«خويشتن »مهم ترين کهن الگوييونگ است .
آن چه که موردنظردراين مقاله است ؛بابررسيمدل رفتاريدوپهلوان ،رستم وزال ،در موقعيت هايگوناگون وبه خصوص چالش برانگيز،به دنبال نمادهاودلايل آن ازديدگاه کهن الگوهاهستيم .
اماتاکنون درقالب آن چه که مدنظر مادراين مقاله است هيچ پژوشيانجام نگرفته ؛ازجمله مقالاتيکه دراين زمينه نوشته شـده است : - تيموريفتحي،فاطمه .
«تحليل کهن الگويداستان رستم واسفنديار»؛پژوهشيکامل است که اطلاعات مفيديدرباره ي ميزان تأثيرگذاريکهن الگوهادرداستان مشهور رستم وزال به دست ميدهد.
همين امـرسبب عزت نفس واستقـلال توصيف ناشدنيشخصيت رستم است که سبب شده جايگاه مهميدراسطوره وحماسه به خوداختصاص دهد.
اين هويت درونيرستم است که به شخصيت اواين تواناييراداده تابه شناخت درون برسد.
٢- شخصيت شناسي کهن الگويي زال شخصيت زال درشاهنامه به عنوان پدرپهلوانيچون رستم که خودروزگاريدرکنار شاهان دربرابردشمنان رزم آوريميکرده ،شناخته شده است .
حضورزال درشاهنامه آن زمانيمؤثروپررنگ است که باکمک رستم ،قبادرابه شاهيبرميگزيند.
ازاين رومفهوم کهن الگويسايه دربرابرزال که وظيفه ي پدريخودرادربرابرفرزندش رستم به خوبيانجام داده ،ناتوان است .
امادرواقع اين سايه است که اولين قدم برايرسيدن به تماميت آدميمحسوب ميشود.