چکیده:
از شگردها و شیوه های برجسته سازی کلام در بین صاحبانِ آثار ادبی، هنجارگریزی و خروج از زبان معیار(نُرم)آن عصر می باشد.هنجارگریزی یکی از معیارهای زیبایی شناسی ادبی محسوب می شود،و همچنین به کاربردن واژگان و ساختاری است که در گذشته متداول بوده است؛ودارای انواع گوناگونی است. ازجمله: هنجارگریزی آوایی، نوشتاری ،زمانی و غیره. این تحقیق به بررسی هنجارگریزی زمانی(باستانگرایی) در مجموعه داستان های غزاله علیزاده در کتاب با «غزاله تا ناکجا» پرداخته است.هنجارگریزی زمانی دارای زیرمجموعه های نحوی و واژگانی است؛ برآیند پژوهش در این مقاله نشان می دهد که هنجارگریزی زمانی در مجموعه داستان های کوتاه این نویسنده به شکل: کاربرد واژگان کهن و کم کاربرد،کاریرد نام شغل ها بصورت کهن،تضمین شعری، ضرب المثل،افعال کهن وکم کاربرد،حذف فعل، وجه وصفی و سجع و تقدیم فعل منعکس است.روش تحقیق در این مقاله بصورت تحلیلی – تو صیفی بوده و مؤلف پس از بیان مبانی نظری مرتبط با موضوع به بررسی موارد هنجارگریزی زمانی در سبک این نویسنده پرداخته است.
Deviation from the normal standards of a language is a technique of foregrounding the discourse that is used by the literati. Deviation is a benchmark for evaluating the literary aesthetics. It also consists of the use of the terms and structures that are not common today, and has different types such as phonological deviation, typographical deviation, temporal deviation, etc. This paper attempts to study the temporal deviation (archaism) in Ghazaleh Alizadeh’s With Ghazaleh to Nowhere .Temporal deviation consists of lexical and syntactic types. The results of the study show that the writer has used the temporal deviation in her stories by using archaic and low frequency words, old names of jobs, poetic borrowing, proverbs, old forms of verbs, deletion of verbs, adjective forms, alliteration and anastrophe. This is a descriptive-analytic study and the researcher has tried to discuss the theoretical underpinnings as well as the writer’s style in the use of temporal deviation.
خلاصه ماشینی:
که به نمونه هاييازآن درداستان هاي عليزاده اشاره ميشود: «داستان شجره طيبه » «پسرککارميکرد،من جامه هايش راميشستم ....
» (عليزاده ،١٣٨٤:٣٣) تموجي=موج زدن (معين ،١٣٩٢:٣٨٣) برا=برنده ،بران (همان :١٩٧) «تمام ناصره ،خيابانيعريض بود،دردوسوبناهاييغمناکودواشکوبه ..
» (عليزاده ،١٣٨٤:٨٩) عدل هايپنبه (همان :٨٩) عدل =يک لنگه بار،مثل ونظيرچيزيدروزن وبها(معين ،١٣٩٢:٨٢٩) «اندام له راازدهان مغاکبالاکشيدند.
»((عليزاده ،١٣٨٤:٤٤٨) قصار=سخنان کوتاه وپرمعني(معين ،١٣٩٢:٩٧٥) کاربرد واژگان کم کاربرد استفاده ازواژگان کم کاربردنيزنوعيخروج اززبان معياراست ،که درداستان هايعليزاده به چشم ميخورد.
»(عليزاده ،١٣٨٤:٤٧٣) عشر=يک دهم ،ده يک چيزي(معين ،١٣٩٢:٨٣٧) ١-٢- کاربرد قيدهاي کهن و کم کاربرد در کتاب « با غزاله تا ناکجا» «رنگ چهره لاميانرمانرم تازه ميشد.
اين موضوع ،دربرخيازداستان هايعليزاده به چشم ميآيدوازنشانه هايياست که دربرجستگيآثاراين نويسنده معاصر،تأثيرگذاشته است : «داستان دادرسي » خشت اول چون نهدمعمارکج تاثرياميرودديوارکج (همان :٢٠٦) جوجه راآخرپاييزميشمارند.
»(عليزاده ،١٣٨٤:٣٣) پراشيده =پريشان ،پراکنده ،پاشيده (معين ،١٣٩٢:٢٦٤) «وچون ساکن است نميحراکدوچون ميحراکدساکن نيست ...
»(عليزاده ،١٣٨٤:٢٩٦) ابتياع کرديم =خريدن ،بازخريدن (معين ،١٣٩٢:٦٢) «باصيحه تن به خاکميتپانم .
سورچي=هدايت کننده اسب (معين ،١٣٩٢:٧٠٣) «ازباغبان وشوفرگرفته تانظافتچي»(عليزاده ،١٣٨٤:٢٧٦) شوفر=راننده ،راننده اتومبيل (معين ،١٣٩٢:٧٥٧) ٢- هنجارگريزي نحوي ٢-١-حذف فعل يکيازکارکردهايزيباييشناسيدستورزبان ،حذف اجزاءجمله است ،اين حذف گاهيدراصليترين بخش جمله که فعل ميباشد،اتفاق ميافتد.
(عليزاده ،١٣٨٤:١٠)حذف فعل بدون قرينه «درتنگه هرمزبه کشتينشستم ودرمالاگايجاوه به خشکيپانهادم ،سفريطولانيو پرغرايب ،سفريسخت .
»(همان :٤٥٣)حذف بدون قرينه ٢-٢- تقديم فعل «به دهليزهميشگي ميرسيدوفانوس همچنان روشن است چون سالهايپيش »(همان :١٠) «...
»(همان :٤٥) ٢-٦- تنسيق الصفات تنسيق درلغت به معني آراستن وترتيب دادن (معين ،١٣٩٢:٣٨٧)مي باشد.
»(همان :٣٣) عليزاده درتکرارواج س ،دعوت به سکوت ميکند.