چکیده:
در نوشتار حاضر سعی شده است، گزارشی مختصر از قیام بهرام چوبین در شاهنامه داده شود و دیدگاه فردوسی دربارهی چگونگی این قیام مطرح گردد. علاوه بر استفاده از شاهنامهی فردوسی، نگاهی اجمالی به سایر منابع شده و مقایسهای بین آنها صورت گرفته است؛ و در این مقایسه نگاه خاص و منحصر به فرد فردوسی در قیام بهرام چوبین بررسی میگردد، زیرا فردوسی در بخش تاریخی شاهنامه با رسیدن به این داستان، دوباره روحیهای حماسی به آن تنیده و توصیفات او از بهرام چوبین، یادآور قهرمانان بخش حماسی به خصوص رستم است. به همین سبب برخی گزارشها و دیدگاههای او با سایر موّرخین دربارهی این داستان متفاوت است.
In this article, it has been tried to present an account of Bahram Chobin’s rebellion as narrated in Shahnameh as well as Ferdowsi’s point of view about the causes of the rebellion. In addition to Shahnameh, we have had a look at other sources, and a comparative study has been carried out. In this comparative study, Ferdowsi’s unique view about Bahram Chobin’s rebellion has been discussed, for this story has been given a new epic feature by Ferdowsi, and his description of Bahram Chobin reminds us of other epic heroes, and Rostam in specific. Then it is for this reason that Ferdowsi’s account and viewpoints about Bahram Chobin are different from those of others.
خلاصه ماشینی:
بهرام لباس را مي پوشد و دوکي را که هديه ي شاه است در برابر خود مي نهد و از سپاهيان دعوت مي کند که از مقابل سپهدار خويش بگذرند: چـــو رفـتنــد و ديـدنــد پــيــر و جــوان برآنــگونـــه آن پـوشـــــش پهـلوان بمــانـدند زآن کــار يکـسر شــگـــفــت دل هــرکـــس انـديشه اي برگــرفت (ج ٨ / ٣٩٩ / ١٣٩٢ ـ ١٣٩٣) ســپاهيان که پيش از اين شــاهد رشــادت هاي فرمانده ي خود بودند، با ديدن اين صحنه سر به شورش برمي دارند: چـــو ارج تـوايــن اســت نزديــک شـــاه ســـگـاننـد بـــر بـارگـاهـش ســپـاه چنيـــن يافـــت پـاســـخ ز ايـــرانـيـــان کــه مــا خــودنبــنديم زيــن پس ميان (ج ٨ / ٣٩٩ / ١٣٩٨ و ١٤٠٥) بهرام ســعي در آرام کردن آنان دارد «که از شــاه گيرد سپاه آبروي » اما آنها حتي بر بهرام نيز خشمگين ميگردند: بــه ايـــران کـــس او را نخوانــيــم شــاه نـــه بـهــــرام را پـهـلـــوان ســـپــاه (ج ٨ / ٣٩٩ / ١٤٠٦) کريستن سن به روايت از بلعمي ، ثعالبي و فردوسي مي گويد: «بهرام با گفتن اين ســخن که ؛ توهين از ســوي يزدان گشســپ سر زده نه از خود پادشــاه ، تلاش کرد آنان را آرام کند، اما از آنجا که سپاه تصميم به شورش گرفته بود، تســليم نظر آنان شد و ســوگند وفاداري آنان را پذيرفت .
در تاريخ ثعالبي نيز چون ديگر آثار مثل طبري اين قسمت از داستان بهرام چوبين مطلبي ذکر نشده است .