چکیده:
تجلی عشق در حماسهها داستانهای عاشقانة حماسی است که چنان که از نامشان پیداست، از دیدگاه انواع ادبی آمیزهای از نوع حماسی و غنایی است. در این مقاله کوشش شده است ساختار و ویژگیهای این داستانها در یکی از بزرگترین حماسههای ایران و جهان یعنی شاهنامه بحث و بررسی شود و آنها را از نظر راوی، وزن، استقلال یا عدم استقلال، هدفدار بودن، منجر شدن به ازدواج، نوع عشق مطرح شده، حوادث و حالات عشق، پند و موعظه و... مورد بررسی قرار داده شود و به نتایجی دست یافته شود که آنها را از منظومههای غنایی متمایز نماید و وجوه تشابه و افتراق آنها بر شمرده گردد.
Romantic epic fiction is a literary genre consisting of a mixture of romance and epic. In this paper, we study the structure and characteristics of these fictions in one of the greatest epics of Iran and the world, i. e. Shahnameh, and scrutinize it from the point of view of narrator, weight, independence or dependence, purposefulness, culminating in marriage, kind of expressed love, events and states of love, advice and counseling. In conclusion, we present the distinguishing qualities of romantic poetry and discuss their similarities and differences.
خلاصه ماشینی:
حال آنکه، در نوع ادبی غنایی، چون «منِ» شاعر نمایندة افکار، عواطف، احساسات و ویژگیهای خود است، جدا از ابداع و آفرینش داستانهای عاشقانة غنایی که طبیعتاً متناسب و درخور حالات و احساسات آفرینندة آنهاست، در مواردی هم که آگاهانه از الگویی پیشین و نخستین که چه پیش از او به دست دیگر شاعران پرورده و منظوم شده باشد و چه شکل خام، مختصر، عامیانه و منثور داشته باشد، پیروی میکند و آن را ظرفی برای ارایة افکار و احساسات عاشقانة خود در نظر میگیرد، به خود اجازة دخالت، حتی در ساختار کلی داستان، میدهد.
چنان که عشق زال و رودابه منجر به تولد و ظهور رستم میشود که خود مقدمة جنگهای بینظیر او در حماسة ملی ایران است؛ عشق تهمینه به رستم تدارک و تمهیدی است تا منجر به تولد سهراب و در نتیجه موجب پدید آمدن یکی از بزرگترین تراژدیهای شاهنامه شود؛ عشق بیژن به منیژه موجب رفتن رستم به توران و رهایی بیژن به سر پنجة تدبیر و چارهگری و نهایتاً به نمایش درآمدن توان و پهلوانی رستم میگردد؛ عشق کاوس به سودابه مقدمة یکی از جنگهای بزرگ رستم با شاه هاماوران میگردد؛ عشق سودابه به سیاوش، اگر چه جزء عشقهای حرام شاهنامه است، اساس یک رشته جنگ و کینهکشی بین ایرانیان و تورانیان و سرانجام سقوط سلطنت افراسیاب را تشکیل میدهد؛ عشق مالکه به شاپور مایة پیروزی و فتح شاپور، عشق گلنار (کنیز اردوان) به اردشیر موجب ظهور سلطنت ساسانیان، و هر یک از دیگر عشقها به تناسب، نقش و نتیجهای مهم در جریان داستان اصلی دارند.