چکیده:
فیلسوفان تربیتی، نظریههایی در این خصوص مطرح کردهاند. فلسفه تربیتی دموکراتیک در این مجموعه ناظر بر این نظریه هاست. به عبارت دیگر منظور از فلسفه تربیتی دموکراتیک، نظریههایی است که فیلسوفان تربیتی راجع به دموکراسی ارانه کردهاند. نظر به اینکه عدالت و دموکراسی در نتیجه فعالیتی عقلانی، همراه با تصور موقعیت اولیه که محدود به امکانات معینی است، ارائه میشود، بدین معنا که افرادی که به گفتمان براساس قرارداد اجتماعی متوسل میشوند از مفهوم شکل واقعی زندگی غافل هستند. بنابراین به استناد این مفهوم شخص براساس تصمیماتی عمل میکند که مقدم بر سازماندهی جامعه میباشد و دموکراسی لیبرال به عنوان مفهومی ادراک میشود که دارای سه ویژگی معین است: 1- جامعیت گرایانه است، یعنی هر فردی راشامل میشود 2-اصول گرایانه است، یعنی افراد از طریق اصول معینی راهنمایی میشوند و قراردادگرایانه است، یعنی بر مفهومی از هنجارهایی که مبتنی بر وعدههای متقابل میباشد، استوار است.
Educational philosophers have proposed theories in this regard. The democratic educational philosophy in this
collection oversees these theories. In other words, democratic educational philosophy refers to the theories that
educational philosophers have promoted about democracy. Given that justice and democracy are presented as a
result of rational activity, along with the perception of the initial situation which is limited to certain possibilities,
it means that people who resort to discourse based on social contract are unaware of the concept of the real form
of life. Therefore, according to this concept, a person acts on the basis of decisions that precede the organization
of society, and liberal democracy is perceived as a concept that has three specific characteristics: 1- It is
comprehensive, i.e. it includes every individual, 2. It is principled, i.e. individuals are guided by certain
principles, and it is contractual, that is, it is based on a concept of norms that is based on mutual promises.
خلاصه ماشینی:
همچنین در بخش اصول حاکم بر ارزشیابی پیشرفت تحصیلی و تربیتی، نکات مهمی را بیان کرده است که از جمله آنها اینکه، با استفاده از انواع روشها و ابزارها بتواند توانایی دانش آموزان را در بهره گیری از شایستگی های پایه در موقعیت های مختلف به صورت معنادار منعکس نماید؛ با ارائه شواهد متنوع و کافی امکان قضاوت در خصوص سطح دستیابی دانش آموزان به اهداف برنامه درسی را تعیین نماید؛ باید به صورت منعطف و مستمر با توجه به وجوه متفاوت یادگیری هر یک از دانش آموزان، فرآیند دستیابی به اهداف و چگونگی اقدام موثر را منعکس نماید؛ برای حفظ شان و کرامت انسانی دانش آموزان و تقویت خود پنداره مثبت او از بکارگیری روش ها و ابزار ارزشیابی اضطراب آور و مایوس کننده پرهیز شود؛ امکان مشارکت سایر دانش آموزان، مربیان و اولیاء در امر سنجش برای تبیین و منعکس نمودن ظرفیت های وجودی و وجوه توانایی های متفاوت هر یک از دانش آموزان را فراهم کند؛ در فرآیند ارزشیابی، نقش محوری و تصمیم سازی مدرسه و معلم در چارچوب سیاست های کلی آموزش و پرورش حفظ شود؛ با تأکید بر کار گروهی و فعالیت های جمعی و روش حل مسئله وجه رقابت زایی یا رقابت جویی را به حد اقل برساند و زمینه شکوفایی دانشآموزان را فراهم کند؛ به عنوان بخش جداییناپذیری از فرایند یاددهی- یادگیری تلقی شده و از نتایج آن برای برنامه ریزی رشد حرفهای معلمان و بهبود برنامهدرسی و نظام آموزشی استفاده شود؛ با تاکید بر بهره گیری از تکالیف عملکردی در سنجش میزان دستیابی دانشآموزان به شایستگیها، گزارش عملکرد تحصیلی و تربیتی آنان با همکاری دانش آموز، اولیا مدرسه و والدین تنظیم و ارایه شود.