چکیده:
استعاره به عنوان یکی از مهمترین صوربیانی در بین همۀ ملتها، بخش مهمی از بررسیهای اهل ادب و زبانشناسان را به خود اختصاص داده است.محدودۀ شناخت و بررسی این صورت ادبی را در شکل کلاسیک آن باید در آراء قرآن شناسان و مفسران، متکلمین و شعر شناسان عرب و در شکل جدید و معاصر آن در نظریات زبانشناسان جستجو نمود.
از سوی دیگر، استعاره پیوندی ناگسستنی با دیگر فنون بیانی و ادبی دارد، این فن بیانی ، از یکسو با تشبیه و از سوی دیگر با مجاز کنایه مرتبط است. اما ارتباط این صور خیال با دستور و نقشهای دستوری نکتۀ مهم دیگری است که از سوی ارباب فن پنهان مانده است، تا کنون تنها خسرو فرشیدورد در جلد دوم کتاب دربارۀ «ادبیات و نقد ادبی» خویش به نقشهای دستوری تشبیه و استعاره اشاره کرده اند.
در این پژوهش سعی شده ضمن بررسی و نقد فقدان مباحث دستوری در استعاره ، ارتباط انواع استعاره با دستور و نقشهای دستوری مورد کنکاش و نقد و تحلیل قرار گیرد و نقشهای دستوری انواع استعاره در اشعار سیمین بهبهانی استخراج و تحلیل گردد
Metaphor, as one of the most important forms among all nations, has been an important part of the studies of literary scholars and linguists. The scope of recognizing and examining this literary form in its classical form should be in the views of Quranologists and commentators, theologians and poetry. Arab scholars, in its new and contemporary form, sought the views of linguists.
Metaphor, on the other hand, is inextricably linked to other expressive and literary techniques. But the connection between these imaginary forms and grammatical instructions and roles is another important point that has been hidden by the master of art. .
In this research, while examining and criticizing the lack of grammatical issues in metaphor, the relationship between different types of metaphors with grammar and grammatical roles should be explored and criticized, and grammatical roles of metaphors in Simin Behbahani's poems should be extracted and analyzed.
خلاصه ماشینی:
اما ارتباط اين صور خيال با دستور و نقشهاي دستوري نکتۀ مهم ديگري است که از سوي ارباب فن پنهان مانده است ، تا کنون تنها خسرو فرشيدورد در جلد دوم کتاب دربارة «ادبيات و نقد ادبي» خويش به نقشهاي دستوري تشبيه و استعاره اشاره کرده اند.
-مشکين غزال چشم سيه را / نزديک خرس پير نشاندم ( ٢٧) -از هيچ باغ و هيچ گلستان / اينسن گل شکفته نچيدي( ٢٧) -باز کن ، کان غنچۀ پژمرده را/ پايمال عشق کوتاهم کني( ٤١) بباريد مادر بسي خون ز چشم ( ٨٣) استعارة مصرحۀ اصليه از نوع اسم ، در نقش متممي: -بيشه زار خشونت / خالي از شرري نيست ( ١١٢١) شاعر ابتدا خشونت را به بيشه زاري تشبيه کرده ، سپس همين تشبيه ( جمله ) را قرينه براي فهم استعارة «شرر» که در نقش متممي به کار رفته ، قرار داده است .
-عمر ميرود به تلخي/ پير ميشوم ، چرا نه ( ١١٤٥) هر اتفاقي چشمه اي بود / از هر کناري چشم بگشود( ١١٤٤) ٢-٢-١-٣-استعارة مصرحۀ تبعيه از نوع صفت : هيچ گاه نميتوان دوصفت را به هم تشبيه کرد، اما ميتوان يک صفت را استعاره براي صفت ديگر قرار داد؛ مانند «تلخ » و «سياه » در گروه : «غم تلخ » و «فقر سياه » که به ترتيب به معناي ناراحت کننده و شديد است .
قرائن و لوازم استعارة مکنيه در اشعار سيمين بهبهاني نيز در چهار شکل : اسم ، فعل و گروه فعلي، صوت ندا و صفت به کار رفته بود.