چکیده:
یکی از خوارق عاداتی که در متون متصوفه به چشم میخورد شفابخشی است که به گونههای متفاوتی بروز و ظهور یافته است. در این میان به نظر میرسد مقولة درد برگرفتن یا به تعبیر شاعرانه آن درد برچیدن، بازماندة آیین و رسمی اسطورهای است که اسطورهشناسان، از آن با عنوان بلاگردانی یاد کردهاند. بلاگردانهای اسطورهای عمدتاً با هدف راندن بیماری، عوارض و آثار گناه، مصیبت، قحطی و خشکسالی و به طور کلی هر نوع شرّ از شخص یا مردم، عمل میکردند. یکی از این بلاگردانها وقتی به کار میآمده که میخواستند بیماری یا مرضی را از وجود بیمار بیرون برانند. بر این اساس، بلاگردان با پذیرش بیماری فرد مذکور به خود، موجب شفا یا بهبود آن شخص میشده است. این شیوه از شفابخشی در قالب نوعی کرامت عرفانی در برخی از متون متصوفه نیز دیده شده است. هدف از این پژوهش با شیوه تحلیلی ـ توصیفی، بررسی کرامتِ درد برچیدن در متون عرفانی نقشبندیه و مقایسه آن با آیینهای اسطورهای است. در این پژوهش برخی نمونهها از این رسم و آیین بررسی شده است. نتایج پژوهش حاکی از آن است که متون طریقت نقشبندیه بیشتر از سایر متون صوفیانه، از این باور اسطورهای تأثیر پذیرفته است.
One of the thaumaturgical powers that can be found in Sufi texts is healing, which has manifested itself in different ways. It seems that "removing pain" is a remnant of a mythological ritual that mythologists have referred to it as “apotropaic magic” or scapegoating. The mythological scapegoats were mainly aimed at driving away disease, effects of sin, calamity, famine and drought, and, in general, any evil. One of the uses of these scapegoatings was to drive the disease out of the patient. Accordingly, the scapegoat transmits the disease to himself/herself and thus heals the sick person. In some Sufi texts, this form of healing is seen as a miracle performed by a mystic. By using analytical-descriptive method, the present research examines the miracle of "removing pain" in the mystical texts of Naqshbandiyah and compares it with mythological rituals, and then some examples of the ritual are introduced. The results indicate that the texts of the Naqshbandiyah are more influenced by this mythological belief than other Sufi texts.
خلاصه ماشینی:
ک. ايرج پور ١٣٨٨: ٢٨ – ٥؛ حقي ١٣٩٧: ١٥٤-١٢١) مشايخ طريقت در کنار شفاي قلب و روح سالکان طريق ، به شکل هاي مختلف در پي مداواي جسم مردمان عادي يا مريدانشان برآمده اند، به گونه اي که اين شفابخشي، سهم عمده اي از کرامت ها و خوارق عادات مشايخ و (1) بزرگان صوفيه را به خود اختصاص داده است .
(کاشفي سبزواري ١٣٥٠: ٢٥٧) در متون نظم و نثر فارسي نيز به عباراتي بر ميخوريم که هم بيانگر شفابخشي سورة حمد است هم اشاره اي دارد به رسم و آيين عيادت از بيمار: فاتحه اي چو آمدي بر سر خسته اي بخوان لب بگشا که ميدهد لعل لبت به مرده جان آنکه به پرسش آمد و فاتحه خواند و ميرود گو نفسي که روح را ميکنم از پياش روان (حافظ ١٣٧٠: ٣٨٢) مشايخ طريقت گاه نيز تمرکز بر ذکري خاص را شفابخش ميدانسته اند و البته تمرکز بر نامي خاص از نام هاي خداوند.
شهبازي و ارجي (١٣٨٧) در سبع هشتم ، به بررسي و طبقه بندي قصه هاي کرامت در متون عرفاني اختصاص داده است به صورت اشاره وار درد برگرفتن را يکي از شيوه هاي شفابخشي عرفا دانسته ، بدون هر گونه تحليل و اشاره به پيشينۀ اسطوره اي اين رسم و باور، و نيز مفهوم بلاگرداني يا جست وجو در متون نقشبندي، صرفاً دو نمونه از اين شفابخشيها را از قشيري و عطار را نقل کرده اند.