چکیده:
هوشنگ گنویسندهای است با افکار پیچیده و در عین حال با لفظ پردازیهای ساده که در پس این الفاظ صریح و قابل فهم، نمادهایی خاص و ناب، پنهان است که ذهن پژوهشگر با کشف آنها به عظمت وسعت دید نویسنده پی میبرد. از جمله داستانهای قابل تامل و نمادین او دست تاریک دست روشن است. در این داستان نویسنده با ژرف اندیشی یک نویسندۀ ایدهآلیسم و با به کارگیری فنون نویسندگی غربی مانند زخم شمشیر بورخس و همچنین با استفاده از چارچوب داستان دختر قاضی از قاضی تنوخی، صاحب کتاب فرج بعد از شدت به صورت سمبلیک و راهبردی به بیان مفاهیم عمیق و تعیین کننده جامعۀ خویش میپردازد. در این جستار، تاثیر دو داستان دختر قاضی در کتاب فرج بعد از شدت و نیز زخم شمشیر از خورخه لوییز بورخس بر داستان دست تاریک دست روشن از هوشنگ گلشیری مورد تحلیل و واکاوی قرار گرفته شده است.
Houshang Golshiri is a writer with sophisticated thoughts, and at the same time with simple phrases that follow explicit and understandable words, special and pure symbols, which the researcher's mind discovered by the greatness of the author's reach. Among his reflective and symbolic stories is "The Dark Knight of the Hand". In this story, the writer, with the deep thought of an idealist writer and with the use of western writing techniques such as the "sword wound" of Borges, and also using the "Judge's daughter's" frame of reference from Judge Tonoki, owns the book "The Fugue After Severity" in Symbolic And a strategy to express the profound and decisive concepts of their community. In this research, the effect of two stories of the girl Judge in Faraj's book after the severity and the sword's sword by Jorge Luiz Borges has been analyzed on the story of the dark hands of the hands of Hushang Golshiri.
خلاصه ماشینی:
در اين جستار، تأثير دو داستان دختر قاضي در کتاب فرج بعد از شدت و نيز زخم شمشير از خورخه لوئيس بورخس بر داستان دست تاريک ، دست روشن نوشتۀ هوشنگ گلشيري تحليل و واکاوي شده است .
در اين مقاله ضمن بررسي ، تحليل و مقايسۀ عناصر داستان «دست تاريک ، دست روشن » با داستان «زخم شمشير بورخس » و همچنين قصۀ «دختر قاضي در کتاب فرج بعد از شدت » به عنوان نمونه اي برجسته از تکنيک نوقدمايي در برخي داستان هاي گلشيري تحليل و بررسي شده است و با بهره گرفتن از بعضي عناصر برجسته ، مهم و نزديک به هم اين داستان ها، مانند نوع شخصيت پردازي ها، جهان بيني نزديک به هم شخصيت ها، کانون روايات ، کشمکش هايي که شخصيت ها با آن ها مواجه مي شوند و مراحل يا منازلي که طي مي کنند و نيز صحنه پردازي و فضا و رنگي که بر داستان ها احاطه دارد، تأثيرگذاري و ردپاي هر يک از اين دو داستان در داستان دست تاريک ، دست روشن نشان داده شده است .
١- دست تاريک ، دست روشن گلشيري و زخم شمشير بورخس ادبيات تطبيقي حوزه اي است که در طول تاريخ مسير زيادي را پيمود تا سرانجام مکتب هاي گوناگوني را به خود اختصاص داد و نه تنها باعث تأثير آثار ادبي يک ملت بر يکديگر شد، بلکه سبب شد تا ادبيات ملل ديگر نيز تحت تأثير يکديگر قرار بگيرند و آثار ارزشمند و بي - نظيري در همين حوزه تولد يابد؛ بنابراين ادبيات تطبيقي علمي است که «به کشف ريشۀ جريان هاي فکري و فني در ادبيات ملي مي پردازد.
Man and his Symbols, translated by Mahmoud Soltanye, Tehran, Jami, 1386/2007.
A Study of Literary Theory and Narrative Poetry, translated by Seyyed Hossein Seyyedi, Mashhad, Behnashr, 1382/2003.