چکیده:
«سیاست سوژه» اصطلاحی است که نخستین بار رابرت فریس طرح و آلن تورن تئوریزه کرد. این سیاست برآیند مدرنیتۀ متأخر است و همگام با دگرگونی پارادایمی به بازنمایی جدیدی از امر سیاسی میانجامد. سیاست سوژه عبارت است از جایابی سوژۀ انسانی در کانون امر سیاسی به نحوی که هدف غایی تمامی سیاستها تحقق وجود سوژه و ابراز آن در سطوح مختلف سازمان اجتماعی باشد. ویژگی کانونی این دوره «بازاندیشگی» و نزاع کانونی آن «بازشناسی» است. فردیشدنِ تجربۀ امر جمعی با صورتبندی نوینی از «جامعه» همراه است که لایۀ نخست یا قاعده هرم زندگی جمعی را دستخوش دگردیسی کرده است. در لایۀ میانی یعنی در جامعۀ مدنی نیز با فرهنگیشدن جنبشهای اجتماعی جدید و تمرکز بر حقوق فرهنگی روبرو هستیم. در لایۀ سوم یعنی در ساحت سیاستورزی نیز شاهد طرح «سیاست سوژه» هستیم؛ «سیاست زندگی» جایگزین «سیاست رهایی» میشود. جهانیشدن به معنای عامگرایی فزاینده در تجربۀ زیستۀ بشر است که به واسطۀ فشردگی فضا و زمان ممکن میشود و افزون بر بایسته ساختن مواجههای نوین با امر مدرن، ضرورت گذار به سیاست سوژه را دوچندان میکند. در پایان مقاله ضمن اشارهای کوتاه به موقعیت ایران در فرایند گذار جهانی، تحلیلی مختصر از مواجهه با این وضعیت نوپدید ارائه میشود.
The term “Politics of the Subject” coined by Robert Fraisse and theorized by Alain Touraine denotes some transformations in cognitive or paradigm episteme and gives birth to a new representation of the political. Mentioned transformation is an outcome of new stage of modernity that is late modernity, central attribute of which is “reflexivity” and its central conflict is “recognition”. In today’s world, individualization in experiencing is associated with a new articulation of “society” which has transmuted the deepest layers of public life. Moreover, in the middle layer i.e. in the civil society social movements are being cultural in their nature and their appearance come along with the claims of cultural rights and emphasis on self-identity and self-assertion. At last and in the outer layer i.e. policy-making se see some transformations leading to the politics of subject. In this circumstance, the subject comes to the heart of politics and the “emancipatory politics” gives way to “life politics”. Also the phenomenon of globalization has mandated new understanding of modernity and necessitated the transition to politics of the subject. At the end, Iran situation in this global transition has been delineated and its fundamentals have been explained.
خلاصه ماشینی:
جهانیشدن به معنای عام گرایی فزاینده در تجربۀ زیستۀ بشر است کـه بـه واسطۀ فشردگی فضا و زمان ممکن میشود و افزون بر بایسته ساختن مواجهه ای نـوین بـا امر مدرن ، ضرورت گذار به سیاست سوژه را دوچندان میکند.
نکته مهم در مورد جنبش های اجتماعی جدید آن است که فاقد آلترنـاتیو از پـیش معـین هستند؛ البته این بدین معنا نیست که برای فردای جنبش برنامـه ای ندارنـد و یـا آنکـه نظـم مطلوبی در ذهن کنشگران آنهـا وجـود نـدارد، بلکـه از آنجاییکـه فاقـد ایـدئولوژی هسـتند مختصات دقیق آلترناتیو نظام حاکم در آنها ترسیم نمیشـود امـا طبعـا در پـی نظـم جدیـدی هستند که انعکاس یافته آرمانها و آرزوهـای کنشـگران جنـبش باشـد (کاسـتلز، ١٣٩٤)؛ بـه روشنی میتوان ماهیت غیر ایدئولوژیک جنبش های اجتماعی جدیـد را بـا منطـق برآمـده از «سیاست زندگی» گیدنز و گذار از «سیاست رهایی» در پیوند دید.
افزایش درون مایۀ فرهنگی جنبشـهای اجتمـاعی از یکسـو برآمـده از فردیشدن تجربۀ امر جمعی است که «خودابرازی » و «خودهـویتی» شخصـی (تشـخص ) را برجسته کرده است و از دیگرسو، درآمدی برای گذار به سیاست سوژه اسـت کـه بـر ایجـاد سازوکارهای نهادی دفاع از حق سوژگی تمرکز دارد.
اما در دوره مدرنیته متاخر سوژه معطوف به خود شده است بـه ایـن معنا که تحقق وجود خود را نه در سازه های سیاسی و نه در برساختهای اجتمـاعی بلکـه در امکان تحقق سوژگی شخصی جستجو میکند و از همین روست که بیش از پیش بـر کسـب حقوق فرهنگی تاکید دارد.