چکیده:
در هر زبانی مجموعهای از اصول و قواعد برای درستنویسی وجود دارد که در سطوح مختلف برای واژهگزینی، واژهسازی و جملهبندیها تنظیم شده است. این قواعد باتوجهبه ماهیت زبانهای مختلف شناور است و کاملاً متناسب با ویژگیهای هر زبانی تدوین میشود. در مواجهه با این قواعد سؤالی که به ذهن متبادر میشود، تأمل در پیشینه و سابقة این قواعد در دانشهای ادبی گذشته است. با تأمل در این دانشها مشخص میشود اصولی که برای فصیح و بلیغ بودن کلام در بلاغت سنتی مطرح میشود، ازنظر ماهیت بیشترین سنخیت و تناسب را با اصول و قواعد نگارشی دارد. در پژوهش حاضر با پرداختن به این مسئله، مشخص شد این مباحث ذیل تعریف فصاحت و بلاغت و به صورت خاص در مبحث عیوب فصاحت و بعضی از مباحث علم معانی قابل بحث است و حتی با عنایت به اصول بلاغی میتوان الگو و مبنای دقیقتری برای قواعد نگارش طراحی کرد.
In every language, there is a set of principles and rules concerning orthography, which are regulated on different levels for word selection, word formation and sentence making. These rules are fluid considering the nature of different languages, and are compiled entirely in accordance with the characteristics of each language. In facing these rules, the question that comes to mind pertains to deliberation over the background and history of these rules in the foregoing literary knowledges. By pondering upon these knowledges, it becomes clear that the principles which are upheld to make speech articulate and eloquent in traditional rhetoric are, in term of nature, most consistent and harmonious with the principles and rules of writing. In the present study, dealing with this question made it clear that these themes are discussable under the definition of eloquence and articulacy, and specifically in expanding on the defects of eloquence and some of the subjects of semantics, and it is even possible to craft a more precise pattern and foundation for the rules of writing by taking into account the principles of rhetoric.
خلاصه ماشینی:
علاوه بر مبحث مربوط به شـروط فصـاحت کلمه و کلام موضـوعات ديگري نيز ضـمن مباحث علم معاني مطرح ميشـود که درحقيقت ماهيت آن ها ارائۀ اصـول و قواعدي براي فصـيح و بليغ نوشـتن اسـت ؛ ازجمله مباحثي مانند ايجاز و اطناب و شـرايط شـکل گيري و اقسـام مفيد يا ممل و مخل آن ها، قواعد و مواضـعي که براي فصـل و وصـل تعريف ميشود و قواعد و مباحثي امثال اينها.
در کتاب هاي بلاغي نيز ذيل شـروط فصـاحت کلمه ، بحثي دربارٔە پرهيز از سـاخت واژه ها خلاف قياس و قواعد صـرفي در زبان مطرح ميشـود که مشـابه همين موضـوعات علم نگارش اسـت ؛ همچنان که خفاجي نيز بدين موضـوع اشـاره کره اسـت (ر.
تأمل در مباحث بلاغت نيز نشان ميدهد در مجموع مباحث اين علم گاهي موضوعاتي براي تحقق صفت فصاحت در کلام مطرح ميشود که به نوعي بر مبناي قواعد نحو زبان و شرايط ساختارهاي جمله است (تفتازاني، ۱۳۸۳: ۱۷؛ تقوي، ۱۳۶۳: ۶؛ هاشـمي، ۱۳۸۳: ۲۷؛ همايي، ۱۳۷۳: ۳۰؛ شـميسـا، ۱۳۸۶: ۶۹).
در علم بلاغت ازجمله اصـولي که براي فصـيح بودن کلام وضـع ميشـود، رعايت قواعد نحوي کلام اسـت و عدول از اين قواعد به اصـطلاح ضـعف تأليف و نوعي عيب کلام به شـمار ميآيد و چنين کلامي ديگر فصـيح نيسـت (خفاجي، ۱۹۵۳: ۱۲۲؛ تفتازاني، ۱۳۸۳: ۱۷؛ هاشـمي، ۱۳۸۳: ۴۱؛ تقوي، ۱۳۶۳: ۶؛ همايي، ۱۳۷۳: ۳۰؛ شميسا، ۱۳۸۶: ۶۹).