چکیده:
درهر آیینی؛ اکابر و علما به عنوان سرمشق عملی جامعه مطرح بودهاند. این مسئله در نحوه مواجهه
آنها با زنان نیز مصداق داشته است. نگرش برخی علمای دوره پسا عباسی در ترازوی قیاس بانگاه فاتحان
مغولی، این رابطه را به لحاظ تاریخی شفافتر میسازد در نگاه مغولان میرد سالاری محض وجود نداشت،
درصورتی که رویک رد علمای قرن هفتم و هشتم هجری به زنان، عمدتا عرفی، سنتی و مرد سالارانه بود
این دونگاه در پیکار با یکدیگر قرار داشتند و خصوصا دراوایل دوره که هنوز مغولان کاملا دچار استحاله
فرهنگی نشده بودند از شدت بیشتری برخوردار بود با این وجوده هنجارهای مغولی آنطور که در طبقات فرا
دست نفوذ داشت در اقشار فرودست مش وود نبود. با توچه به اینکه در این طبقات، زنان مقید به مرن و
مردان پیرو بلامنازع علمای خود بودهاند پرسش این خواهد بود که نگرش این علما چه نقشی در عدم
شکوفایی استعدادهای زنان در ان برهه تاریخی داشته است؟ یافتههای تحقیق حاکی از آن است که زنان
درذیل تملک مردان از تعلیم و تربیت دور میماندند به خرافات روی میآوردند و برخورد سطحی با آنان,
به اسیبهای اجتماعی دامن میزد بنابر ماهیت موضوع، روش تحقیق در پژوهش حاضر، تحلیلی است.
In every Society, elders and scholars have been considered as a practical pattern
of society. This also applies to how they are exposed to women. By comparing
the attitudes of the ulama with the conquerors, this relationship will become more
transparent historically. In the eyes of the Mongols, there was no pure patriarchy,
while the approach of Islamic elders in the seventh and eighth AH centuries to
women was mostly traditional and traditional. These two approaches were in
conflict. However, the Mongolian pattern, as it was Penetrate in the upper classes,
was not visible in the lower strata. Given that women were male-dominated
and men were unquestionably followers of their scholars, it would be questionable
how the attitude of this scholars played a role in the lack of prosperity of
women’s talents in that historical period. Research findings suggest that women
were deprived of education following the ownership of men, superstitions, and
superficial engagement with them imposed harm on society. According to the
nature of the subject, the research method in this research is historical-analytical
خلاصه ماشینی:
مسـئله اساسـي ايـن اسـت کـه آراي ايـن علمـا بـه چـه ميـزان مانـع فعاليت هـاي اجتماعـي و فرهنگـي زنـان مي گرديـده اسـت ؟ ١- جايگاه اجتماعي زنان الف ) ظرفيت هاي دروني در عالــم اســلام و خاصــه در مناطقــي کــه تجمــع علمــا در آن کمتــر بــود، فعاليــت زنــان فرصـت بـروز و ظهـور بيشـتري پيـدا مـي کـرد.
٦. يداله حيدري باباکمال و ديگران ، «بررسي و مطالعۀ جايگاه زنان و خاتونها در عصر مغول با استناد به شواهد تاريخي و داده هاي مکتوبـات خـود در طلـب صحـت يکـي از خاتونـان ، او را بـا ايـن الفـاظ خطـاب قـرار مي دهـد: «خــوب اخــلاق ، فرشــته صفــات ، زنــده دل ، روشــن ضميــر، فخرالعبــاد، زيــن الزهــاد، خــداي شـناس ، عاقبـت بيـن ، معيـن الفقـرا»٧ ذکــر ايــن نکتــه ضــروري اســت کــه در ايــن زمــان قونيــه تســليم مغــولان نشــده بــود و مولانــا در بيــن متفکــران آن دوران يــک اســتثنا محســوب مــي شــد.
برتولد اشپولر، تاريخ مغول در ايران ، ترجمه ي محمود ميرآفتاب (تهران : انتشارات علمي و فرهنگي ، ١٣٨٦)، ص ٣٩٧-٣٩٥.
غياث الدين بن همام الدين خواندمير، تاريخ حبيب السير (تهران : نشر خيام ، ١٣٨٠)، ج ٤، ٣٦-٣٥; سمرقندي ، سلسله العارفين و تذکره الصديقين (در شرح احوال خواجه عبيدالله احرار)، صص ١٥١-١٥٠.
٣٢ ايـن مسـائل از چشـم تيزبيـن شـعرايي چـون اوحـدي مخفـي نمي مانـد: شيخ بر منبر و زنان بر لم / بر سر ديگران کشيده قلم خوب چون روي خود بيارايد / از نماز و ورع چه کار آيد٣٣ در سـويي ديگـر در طبقـات محـروم تـر همـواره فشـار زندگـي باعـث مـي شـد زنـان ، خـود را از ذهنيـات دور نگـه داشـته و بـه کسـب روزي بپردازنـد؛ امـا معمـولا شـغل هـاي بيـرون از خانـه کاذب بودنـد.