چکیده:
ابوالمجد مجدود بن آدم سنایی غزنوی یا حکیم سنایی (۴۷۳ـ۵۴۵ قمری)، از بزرگترین شاعران قصیدهگو و مثنویسرای زبان فارسی است. قصایدش دارای مضامینی چون مدح، ارشاد و پند و منقبت است. سنایی زبان را خوب میشناسد و به تمامیِ دقایق و مهارتهای آن آشناست. در قصاید سنایی، توصیف و ستایش و حکمت و اندرز و حدیث نفس و سرزنش و ملامت وجود دارد. موارد فراوانی از جملات انشایی (جملات پرسشی، امری، تعجبی و نهی) در قصاید سنایی دیده میشود که در معانی غیر اصلی خود (معانی ثانویه) به کار رفتهاند. وى در گزینش شیوههاى بیانى و الگوهاى دستورى با توجه به نوع پیام و ارتباط، همچنین در انتخاب واژهها با رعایت هماهنگى و همنوایى آنها با وزن و موضوع، موفق بوده است. معانی ثانویۀ جملات انشایی در حقیقت، بیانگر اندیشههای درونی سنایی است و میتوان با توجه به تحلیل آنها پی به اندیشۀ شاعر برد. در این پژوهش به دو مقولۀ پرسشی و امری بر اساس مقولۀ دستوری و معنایی در قصاید سنایی پرداخته شده است تا ارتباط اندیشههای شاعر با معانی جملات مشخص شود و بر اساس نمودار به تجزیه و تحلیل آنها پرداختهایم تا بتوان اندیشههای سنایی را از سرودن و بهکارگیری این جملات روشن و آشکار کرد.
خلاصه ماشینی:
در اين پژوهش به دو مقولۀ پرسشي و امري بـر اسـاس مقولـۀ دسـتوري و معنايي در قصايد سنايي پرداخته شده است تـا ارتبـاط انديشـه هـاي شـاعر بـا معـاني جمـلات مشخص شود و بر اساس نمودار به تجزيه و تحليل آن ها پرداخته ايم تا بتوان انديشه هاي سـنايي را از سرودن و به کارگيري اين جملات روشن و آشکار کرد.
را به صورت مستقيم مطـرح کـرده اسـت ؟ آيـا مـا مي توانيم با توجه به معاني ثانويۀ جملات پرسشي و امري متوجه شويم که سنايي بيشـتر به بيان و طرح چه مسائلي تمايل داشته است ؟ آيا امرهاي خـود را بـه صـورت صـريح و آشکار بيان مي دارد يا براي تأثير بهتر مضامين به طريق غيرمستقيم عمـل مـي کنـد؟ و نيـز اينکه ، سنايي از معاني ثانويه براي گسترش و طرح چه مسائلي استفاده مي کند؟ منظور از «اغراض ثانويه » در علم معاني، مبناهايي است که گوينده از جمله ارائه کرده است ؛ حال ، گوينده چطور مي تواند اين معناها را ارائه کنـد؟ اينکـه چـه چيزهـايي بـه او کمک کند تا يک جمله را از معني صوري خودش خارج کند و آن را در معنـاي خاصـي به کار ببرد، به علم معاني مربوط مي شود.
در مصراع دوم بيت اول ، سنايي خواننده را سـرزنش مـي کنـد؛ البتـه بـا علامـت پرسشي «کي »؟ امر اذ قـال الله ار دانـي طبيـب از کـف بنـه تا کي از عيسي کران جويي و لاف از خر زنـي ؟ (26 /333) قناعت کرد مسـتغني از ايـن و آن نهـادش را چو خواهي کرد چون دونان ثناي ايني و آني ؟ (13 /331) اين مورد، بسامد بالايي در اشـعار سـنايي دارد و علـت آن نيـز حملـه بـه واعظـان و زورگوياني است که با وعظ بي مورد و قدرت دنيوي خود، بساط ريـا و زورگـويي را در جامعۀ آن روز گسترده اند.