چکیده:
یکی از شیوههای ادامه حیات اسطورهها، تغییر یافتن آنها بهصورت قصه و داستان، بهویژه قصههای عامیانه است؛ یکی ازاینگونه داستانها که میتوان بازتاب اساطیر و افسانههای کهن را در آن مشاهده کرد گل و نوروز خواجوی کرمانی است. در این مقاله، ژرفساخت اساطیری این داستان با تکیه بر آیینها و نمادهای آشناسازی (پاگشایی) بررسی شده است. فرض نگارندگان بر این بوده است که در ژرفساخت این داستان میتوان ردّ پای مراسم و مناسک آشناسازی را مشاهده کرد. بر اساس این پیشفرض و با تحلیل محتوای داستان، قابلتطبیق بودن این داستان با مراسم آشناسازی اثبات شده است. بسیاری از عناصر و مراحل مراسم آشناسازی از قبیل انزوا، جداسازی، مرگ و تولّد مجدّد، اشراق در پای درخت، آزمونهای سخت (شکنجه)، پیر دانا (راهنما) و ... را میتوان در داستان مذکور مشاهده کرد. علاوه بر این، عناصر نمادین و کهنالگویی دیگری نیز در متن وجود دارد که در ارتباط با مضمون اصلی (آشناسازی) هستند و بر این اساس تحلیل شدهاند.
One of the ways of life continuation of the myths is their modification into tale or story, especially vulgar tales. One of such stories is “Gol & NoWrouz” of “Khajooy-e-Kermani” in which one can notice the ancient myths and legends. In this paper, the mythical deep structure of this story has been scrutinized based on familiarization (social acquaintance) rituals and symbols. The authors of this paper assume that one can notice the traces of familiarization ceremonies and rituals in the deep structure of these stories. According to this pre-assumption and by analyzing the contents of these types of stories, adjustability of these stories with familiarization ceremonies has been proved. One can notice most of the elements and ceremony phases of familiarization such as isolation, separation, death, rebirth, enlightenment on the tree foot and hard tests (torture) of the knowledgeable old person (guide) in these stories In addition to these, there are other symbolic elements and ancient patterns which are connected with the main theme (familiarization) and they have been analyzed accordingly
خلاصه ماشینی:
اسطورهها و قصههای عامیانه هم این نکته را به زبان نمادین اینگونه بیان میکنند که آنها پس از به دست آوردن نیرو در انزوا، اکنون باید خود را بیابند )همان( با توجه به این توضیحات و جنبه اساطیری داستان به نظر میرسد در قصر بودن نوروز، در اصل ناشی از انزوای آیینی برای اثبات خویشتن و کسب آمادگی برای مرحلٔە جدید زندگی بوده است؛ در اینگونه روایتها، قهرمان بعدازاین دوران سکون و انزوا به حرکت درمیآید و برای یافتن مطلوب خویش که عمدتا دختر زیبایی است که وصف او را شنیده؛ راهی سفری خطیر میشود.
ک الیاده، ١٣٦٨: ٧١-٦٩( در این داستان نیز برای نوروز که مراسم آشناسازی را آنجا م میدهد پس از پشت سر گذاشتن مرگ )وضع کفرآمیز و جهالت و نادانی و کودکی( و دست یافتن به تولد دوباره )زندگی جدید( دادن نام جدید به این شکل است که او ابتدا خودش را برای پادشاه روم، یک سپاهی معرفی کرده و نام اصلی خود را نگفته است و بعد از آزاد کردن گل از اسارت طوفان جادو و بازگشت به روم بهوسیله مهران که دوست و همراهش بود معرفی میشود و نام اصلی او برمل میگردد و با گل ازدواج میکند.