چکیده:
میل به طلاق، میزان تمایل و علاقهمندی زوجین به جدا شدن و گسستن روابط زناشویی است. در بررسی علت طلاق توجه به علل فردی و روانشناختی ازجمله میل به طلاق از اهمیت ویژهای برخوردار است. هدف پژوهش حاضر تعیین اثربخشی رویکردهای تلفیقی هیجانمدار-گاتمن (GEF) و راهبردی-راهحلمحور (SSF) بر کاهش میل به طلاق در زوجین متقاضی طلاق توافقی بود. بدین منظور از بین زوجینی که سال 1397 به مراکز مشاوره شهر پلدختر مراجعه کردند، شش زوج (12 نفر) متقاضی طلاق توافقی انتخاب شدند. در این پژوهش ازطرح آزمایشی تک موردی از نوع خط پایه چندگانه استفاده شد. پروتکل درمانی رویکرد تلفیقی هیجانمدار-گاتمن و رویکرد تلفیقی راهبردی-راهحلمحور در دو تا چهار مرحله خط پایه، هشت تا ده جلسه مداخله و سه مرحله پیگیری اجرا شد و زوجها به پرسشنامه میل به طلاق (DDQ) پاسخ دادند. نتایج نشان داد میزان بهبودی در متغیر میل به طلاق در گروه رویکرد تلفیقی هیجانمدار-گاتمن در مرحله پس از درمان و پیگیری، 04/ 53 و 65 درصد و در گروه رویکرد تلفیقی راهبردی-راهحلمحور، 98/ 42 و 76/ 51 درصد بود. بر این اساس هردو رویکرد بر هدفهای درمان تاثیر داشتهاند. بنابراین نتیجه گرفته میشود که برای کاهش میل به طلاق در زوجین متقاضی طلاق توافقی میتوان از هردو رویکرد تلفیقی هیجانمدار-گاتمن و رویکرد تلفیقی راهبردی-راهحلمحور در جلسات درمانی و مشاروهای استفاده نمود.
Desire for divorce is the degree of desire and interest of couples to separate and break the marital relationship. In studying the causes of divorce, consideration of individual and psychological causes, including desire for divorce is of particular importance. The purpose of this study was to determine the effectiveness of integrated Gottman-Emotional focused )GEF( and Strategic-Solution focused (SSF) approaches on decreasing desire for divorce in couples applying for agreed divorce. For this purpose, six couples (12 persons) were selected among all couples referring to counseling centers in Poledokhtar city in 2018. In this research, a single-case experimental design of a multiple baseline was used. The GEF and SSF treatment protocols were implemented in two to four stages of the baseline, eight to ten intervention sessions and three follow up steps. couples responded to divorce desire questionnaire (DDQ) (Rosbult et al, 1986). The results showed that the rate of improvement in the variable of desire for divorce in the group of GEF approach in the post-treatment and follow-up stages was 53.04 and 65% and in the group of SSF approach, 42.98 and 76/51%, in other words, both approaches had a significant effect on the goals of the treatment. Therefore, it can be concluded that in order to reduce the desire for divorce in couples applying for divorce, it is possible to use both integrated Gottman-Emotional focused and integrated Strategic-Solution focused approaches in treatment and consulting sessions.
خلاصه ماشینی:
اثربخشی رویکردهای تلفیقی هیجانمدار- گاتمن و راهبردی- راهحلمحور برکاهش میل به طلاق Effectiveness of integrated Gottman-Emotional Focused and Strategic-Solution Focused approaches on decreasing the desire for divorce حسین شاهمرادی گروه روانشناسی، واحد بروجرد، دانشگاه آزاد اسلامی، بروجرد، ایران مسعود صادقی* گروه روانشناسی، دانشگاه لرستان، لرستان، خرمآباد، ایران کوروش گودرزی گروه روانشناسی، واحد بروجرد، دانشگاه آزاد اسلامی، بروجرد، ایران مهدی روزبهانی گروه رفتارحرکتی، واحد بروجرد، دانشگاه آزاد اسلامی، بروجرد، ایران Hossein Shahmoradi Department of Psychology, Borujerd Branch, Islamic Azad University, Borujerd, Iran Masoud Sadeghi Department of Psychology, Lorestan University, Lorestan, Khorramabad, Iran Kurosh Goodarzi Department of Psychology, Borujerd Branch, Islamic Azad University, Borujerd, Iran Mehdi Roozbehani Dep Department of Motor Behavior, Borujerd Branch, Islamic Azad University, Borujerd, Iran میل به طلاق، میزان تمایل و علاقهمندی زوجین به جدا شدن و گسستن روابط زناشویی است.
در سالهای اخیر مطالعات زیادی در زمینه اثربخشی رویکردهای هیجانمدار و گاتمن در حل مشکلات زوجین (کندی، جانسون، ویب و ویلت، 2018)، استرس رابطه و دلبستگی (جانسون، 2019)، تعارض زناشویی (رجایی، دانشپور و رابرتسون، 2019)، رضایت از رابطه و کاهش اضطراب دلبستگی (ویب، جانسون، لافنتاین، برگس موسر، دالگلیش و همکاران، 2017)، فرسودگی زناشویی و تغییر سبکهای حل تعارض (هواسی، زهراکار و محسنزاده، 2018)، صمیمیت زناشویی زوجین در آستانه طلاق (عسگری و گودرزی، 1398)، صمیمیت زناشویی (صائمی، بشارت و اصغرنژادفرید، 1397)، کیفیت روابط زناشویی (مدنی، هاشمی گلپایگانی و لواسانی، 2017)، سازگاری زوجها (داوودوندی، فرزاد و نوابینژاد، 1397) و همچنین اثربخشی رویکردهای راهبردی و راهحلمحور بر کاهش مشکلات زوجها (کوئیک، 2012)، مدیریت تعارضات (جیمزکنگال و ویتون، 2019)، افزایش روابط عاشقانه ، درمان مشکلات نعوظ در مردان و ارگاسم در زنان (کوئیک، 2008) تعارض زناشویی (خوشاخلاق و نریمانی، 1398) و صمیمیت زناشویی (هنرورحسنآباد، عباسی و داورنیا، 1397؛ ساجدی و جهانگیر، 1396) انجام شده است؛ اما در ایران این پژوهشها به صورت تلفیقی به اثربخشی این رویکردها بر کاهش میل به طلاق نپرداختهاند.