چکیده:
در این پژوهش، با بهکارگیری نظریه روایتشناسی ژرار ژنت، موضوع گسست و نومیدی شاعر از جامعه، دلایل این گسست و نیز پیامدهای آن، در منظومه «مانلی» نیما یوشیج مورد بررسی قرار میگیرد. هدف پژوهش حاضر این است که ابعادی از شعر نیما را که کمتر بدان پرداخته شده است بررسی کند. در این نوشتار که با روش توصیفی ـ تحلیلی انجام میگیرد، نخست چکیدهای از نظریه ژنت عرضه میشود. سپس، خلاصهای از منظومه ارائه میگردد. در گام نهایی، موضوع ناخشنودی شاعر از جامعه در منظومه «مانلی» با کاربست این نظریه بررسی میشود. نتایج پژوهش نشان میدهد که نیما با کاربست متناسب عناصر روایی نظریه ژنت توانسته است ابعاد گوناگون گسست و نومیدی شاعر از جامعه را به شیوهای تأثیرگذار در اثر خود بازتاب دهد.
خلاصه ماشینی:
پژوهش حاضر بر اين فرضيه استوار است که نيما با به کارگيري عناصـر روايـي نظريـه ژنت ، توانسته است موضوع نوميدي و گسست شاعر از جامعه و ابعاد و پيامدهاي آن را به شيوه اي تأثيرگذار در منظومه «مانلي» بازتاب دهد.
ترتيب در اين منظومه ، راوي با پرهيز از کاربست شگرد روايـي نابهنگـامي و بـا بـه کـارگيري روايت خطي، رويدادهاي داستان را به شکل طبيعي خود، يعني همان گونـه کـه مـا انتظـار داريم در دنياي واقعي رخ دهند، عرضه ميکند: منظومه بـا سـفر «مـانلي» به سـوي دريـا، به قصد صيد ماهي، آغاز ميشود، با ملاقات او با پـري دريـايي ادامـه پيـدا مـيکنـد و بـا بازگشت او به خانه اش پايان مييابد.
کاربرد روايت منفرد در مورد ديدار مانلي با پري دريايي نيز داراي دلالت معنايي اسـت و به يکي از جنبه هاي مهم ناسازگاري شاعر با جامعه و پنـاه آوردن او بـه جهـان آرمـاني تخيل و ادبيات اشاره ميکند.
(يوشـيج ، ١٣٨٤: ٧٧) به بيان ديگر، گرچه «مانلي» را ميتوان سـخنگو يـا مـن شـعري شـاعر در ايـن منظومه به حساب آورد، اما کاربست کانوني سازي بروني و ثبـت گفتگـوي مـانلي و پـري دريايي به شيوه اي نمايشنامه وار به راوي/شاعر امکان ميدهد بـين خـود و شخصـيت هاي داستان فاصله گذاري کند و از بيان مستقيم افکار و احساسات خود خودداري کند.
فاصله گذاري راوي با شخصيت هاي داستان نيـز به نوبـه خـود دو نتيجـه در پـي دارد: نخست اينکه ، اين فاصله گذاري باعث مي شود راوي/شاعر بي طرفي خود را حفظ کند و بـه خواننده فرصت دهد در مورد افکاري که توسط مانلي و پري دريايي بيان ميشوند قضاوت و نتيجه گيري کند.