چکیده:
بحث معرفتشناسانه دربارۀ ویژگی حکایت، از مباحث بنیادین در معرفتشناسی معاصر است. معرفتشناسان مسلمان نیز در مورد ذاتیبودن و بالفعل بودن حکایت مفاهیم، دیدگاههای متفاوتی دارند. رأی مشهور معرفتشناسان مسلمان بر آن است که حکایت، ذاتیِ باب برهان، و وصف بالفعل صورتهای ذهنی است. برخی دیگر بر این باورند که حکایت بالفعل تنها در مرتبۀ تصدیق، صادق است و حکایت تصورات و قضایا، شأنی و بالقوه است. در مقابل این دیدگاهها، استاد فیاضی حکایت را ذاتی باب ایساغوجی و بالفعل صورتهای ذهنی میداند. در این مقاله تلاش شده است با تبیین تحلیلی دیدگاه استاد فیاضی و وارسی انتقادها بر این دیدگاه، ابعاد جدیدی از مسئله حکایت روشن گردد. تبیین دقیق مفاهیم دخیل در فرایند حکایت در آرای این حکیم نشان میدهد نقدهای وارد بر دیدگاه ایشان، از جمله نادیدهگرفتن نقش فاعل شناسا در فرایند حکایت یا عدم دلالت ادله بر مدّعا، وارد نیستند.
من المباحث الأساسیة فی نظریة المعرفة المعاصرة دراسة خصائص الحکایة، حیث هناک آراء مختلفة للمفکرین المسلمین حول کون حکایة المفاهیم ذاتیة و فعلیة. المشهور عند المفکرین المسلمین أن الحکایة للمفاهیم من قبیل الذاتی فی باب البرهان و الصور الذهنیة موصوفة بها بالفعل. ورأی بعض آخر أن الحکایة بالفعل إنما تصدق فی مرتبة التصدیق و فی مرتبة التصورات و القضایا لیست الحکایة إلا بالقوة وشأنیة. وفی المقابل، یری الاستاذ فیاضی أن الحکایة ذاتیة للصور الذهنیة بالمعنی المطروح فی باب الایساغوجی و هی بالفعل للصور الذهنیة. فنحاول فی هذه المقالة تبیین رؤیة الأستاذ فیاضی و دراسة الاشکالات المطروحة علیها. یتبین عند شرح دقیق لمفاهیم المستفادة فی النظریة أن الانتقادات المطروحة کعدم دلالة الأدلة او تجاهل دور الفاعل غیر واردة علی النظریة.
Epistemological discussion of the nature of ḥikāyat is known as one of the fundamental issues in contemporary epistemology. Muslim epistemologists also have different views on the nature and actuality of ḥikāyat. Popular Muslim epistemologists, have taken ḥikāyat as dhātī bāb-i burhān, natural of the demonstration, and waṣf-i bi`lfi`l-i ṣūrathā-yi dhihnī, actual quality of mental forms. Some believe that only in the level of taṣdīq, affirmation, one may agree with ḥikāyat-i bi`lfi`l, while in the level of taṣawwurāt, mental forms,and qaḍāyā, propositions, it is bilquwwah, potential. Contrary to these views, Fayyāḍī has viewed ḥikāyat as dhātī bāb-i Isagoge and bi`lfi`l in mental forms. In this article, an attempt has been made to clarify new dimensions of the issue by analytically explaining Fayyāḍī's point of view and examining the criticisms in the field. Accurate explanation of the concepts having to do with the process in the opinions of this philosopher shows that there are no criticisms of his view and such critiques as ignoring the role of the cognitive agent in the process of ḥikāyat or lack of any evidence denoting the claim may not be agreed with.
خلاصه ماشینی:
تعريف حکايت از منظر استاد فياضي، حکايت حالتي است که در نفس فاعـل شناسـا بـه وجـود ميآيد؛ به صورتي که ماوراي خود را به صورت طبيعي و ذاتي، بدون هـيچ گونـه وضع و قراردادي نشان ميدهد و به محکي منتقل ميشود؛ خـواه محکـي واقعـي باشد يا ذهني.
(برهان مهريزي و فياضي، ١٣٨٩: ٢٠) هنگاميکه شـرايط ميـان فاعـل شناسا و مدرک برقرار شود، حالت حکايت گري و نشان دادن براي نفـس حاصـل ميشود که با اين حالت ، نفس در حال نشان دادن و حکايت از محکـي قـرار مـي گيرد؛ بنابراين نفس حاکي است و آن حالت نفساني، حکايت اسـت ؛ يعنـي معنـا محکي است و حقيقت علم حصولي همين حکايت اسـت ؛ بـه بيـان ديگـر علـم حصولي همان حالت حکايت )نفس ( حاکي از معنـا (محکـي) مـيباشـد (نبويـان ، .
(نبويان ، ١٣٩٥: ١/ ٣٣) مفهوم و حاکي نفس فاعل شناساست ؛ به اين صورت که وقتي شرايط و معدات حاصل و ميان فاعل شناسـا و مدرک، ارتباط برقرار شود، حالت حکايت براي نفس پديد ميآيد؛ يعني نفـس حالتي پيدا ميکند که در حال حکايت از محکي خود ميشود؛ بنابراين مـيتـوان گفت ، نفس حاکي و معنا محکي و آن حالت نفساني، حکايت اسـت کـه از ايـن حالت به «مفهوم » تعبير ميشود.
(همان : ٢٤) سومين رکن از ارکان حکايت از ديدگاه فياضي، نفسانيبودن حاکي اسـت ؛ بـه نحوي که نفس فاعل شناسا ذاتا و بدون هيچ جعل و اعتباري و به صورت بالفعـل ماوراي خود را نشان ميدهد؛ يعني نفس فاعل شناسا وضعيتي پيدا ميکند کـه بـه گونۀ يادشده عمل ميکند؛ بنابراين حاکي، نفس فاعل شناساست و بـا ايجـاد ايـن حالت نفساني، علم حصولي براي صورت ذهني پيدا ميشود.