چکیده:
همزمان با طرح آرای باختین درباره «منطق مکالمه» در اوایل قرن بیستم که مقدمه وضع نظریه بینامتنیت توسط ژولیا کریستوا در دهه ۶۰ میلادی گردید، بدیع الزمان فروزانفر در تالیف سخن و سخنوران، رویکردی انتقادی پدید آورد که بعدها عبدالحسین زرین کوب مبانی نظری آن را ذیل عنوان «نقد نفوذ» در کتاب نقد ادبی تبیین کرد. این پژوهش می کوشد چگونگی عملکرد فروزانفر را در ایجاد روشی منسجم برای بیان تاثیر و نفوذ صوری و محتوایی در شعر فارسی تبیین کند و ضمن مقایسه آن با روش «نقد نفوذ»، آن را به مثابه یک رویکرد انتقادی مستقل معرفی نماید. فروزانفر با دخل و تصرف در مبحث کهن سرقات ادبی، آن را به ابزاری کارآمد و کاربردی برای توصیف چگونگی تاثیرگذاری های ادبی در شعر فارسی تبدیل کرد و با وجود فاصله از خاستگاه نظری بینامتنیت، مفاهیمی مشابه با آن را در تحلیل روابط ادبی در شعر و تعیین نقش و جایگاه شاعران در بستر تاریخ به کار برد.
At the same time with Bakhtin's (1895-1975) drafting, in the early twentieth century, about "Logic of conversation” that provided the basis for the theory of Intertextuality in the 60s by Julia Christova(1941- ), Badiozzaman Forouzanfar(1899-1970) created a critical approach in writing of Sokhan-O-Sokhanvaran (printed 1929-1933) that later Abdolhossein Zarrinkoob in his literary Criticism book referred to it as "Criticism of influence" (printed 1959). This study seeks to explain Forouzanfar's attempt in creating a coherent way of expressing the efficacy and influence in form and content in Persian poetry and to compare it with “criticism of influence”, introducing it as an independent critical approach. Forouzanfar, maneuvering on the old topic of plagiarism, changed it into an effective and practical tool to describe literary influences in the Persian poetry, and despite the distance from the theoretical origins of intertextuality, he applied similar concepts in analyzing literary relationships in poetry and determining the role and position of poets in the context of history.
خلاصه ماشینی:
در جست وجوي پيشينة تحقيق کتاب يا مقاله اي که مشخصا به اين موضوع پرداختـه باشد نيافتيم ، مگر اشارات توصيفي کوتـاه از برخـي شـاگردان فروزانفـر، از جملـه آنچـه زرين کوب دربارة روش تحقيقي فروزانفر گفته اسـت : «تبحـر در کتـب ادب و احاطـه بـر اشعار و دواوين عرب به او اين فرصت را داد که در سرقات بحث و تأمـل کنـد و تـأثير و نفوذ مضامين اشـعار عـرب را در سـخن شـاعران فارسـي زبـان بسـنجد و تحقيـق کنـد» (زرين کوب، ١٣٦١: ٦٥٧).
اين پژوهش به روش توصيفي - تحليلي ، کوششـي اسـت در اثبـات ايـن فرضـيه کـه رويکرد فروزانفر در «سخن و سخنوران» در کشف و ترسيم مرزهاي تأثير و نفوذ شـاعران بر يکديگر در بستر تاريخ ، با شيوة «نقد نفوذ» که زرين کوب در رسالة نقد ادبي خود براي شناخت تأثير و نفوذ خالقان آثار ادبي بر يکديگر پيشنهاد کرده، منطبـق اسـت .
هرچند به نظر فروزانفر، «عظمت شاعر وقتي معلوم مـي گـردد کـه در فکـر و انتظـام معاني يا در نظم و اسلوب، سبک و طريقه اي اختراع نمايد، نه اينکه به تقليد ديگران فکر کند يا سخن بگويد» (فروزانفـر، ١٣٨٠: ٢٥٦) و سنايي «گـاهي بـه اقتفـا و در روش مسـعود سعد قصيده مي سرايد، ليکن در اين قصايد براي وي چندان عظمتي نيست ، زيرا در ايـن روشها مؤسس نبوده» (همان)، اما تقليد اگر خوب و هنرمندانه انجام شده باشد، عمـلا در نظرش مقبول است .