چکیده:
در چند دهه اخیر به دنبال تغییرات سیاسی اجتماعی و تغییر نگرش جامعه به مسائل زنان و زمزمههای آزادی آنان، داستان-نویسان توجه خاصی به موضوع زنان داشتهاند و نوع نگرش جامعه به مسئولیتها و حقوق زنان در آثار آنان نمودار است. بررسی سیمای زنان در ادبیات و جامعه ضروری است؛ لذا در این پژوهش دو رمان جزیرهی سرگردانی سیمین دانشور و شوهر آهو خانم از علیمحمد افغانی مورد بررسی قرار گرفت. هدف از نقد این دو اثر بررسی تقابل زنان با تبعیض و خشونت اجتماعی آنان است. مسائلی که در این مقاله مورد بحث قرار گرفته است، مواردی چون: جلوههای مردسالاری، خشونت علیه زنان، نگرش جامعه به زن، اعتقاد به برتری مرد، ضعف زنانه، فمینیسم و... است. در این بررسیها به کتب جامعهشناختی استناد شده است. در پایان مسائلی که در داستانها مورد بحث قرار گرفته است، با یکدیگر مقایسه شده و مشخص شده در هر داستان کدام یک از عناصر پررنگتر و کدام کمجلوهتر است. نتایج حاکی از آن بود که در هر دو رمان نگاه منفی جامعه به زنین و وضعیت نابرابر میان زنان و مردان عامل اثلی خضونت و تبعیض به زنان است.
خلاصه ماشینی:
در خانواده ها تفاوت هایی در جامعه پذیری جنسیتی وجود دارد که باعث می شود دختران و پسران با هنجارهای اجتماعی متفاوت جامعه پذیر شوند و هریک نقش جنسیتی خاص خود را فرا می گیرند؛ نقشی که برای دختران با فرودستی، وابسته بودن به دیگری و تحمل خشونت همراه است.
پس می توان نتیجه گرفت که، زایش و فرزند پروری و تحرک کمتر زن در پهنه ی اجتماعی، همواره او را به لحاظ اقتصادی وابسته و دست نشانده کرده و زمینه را برای آسیب پذیری بیشتر وی فراهم می آورد و تا زمانی که ساختار جامعه بر نابرابری اجتماعی استوار باشد و ارزش ها و نگرش های خشونت در جامعه وجود داشته باشد و تحمل گردند، تا زمانی که دگرگونی های اساسی در قوانین جامعه ایجاد نشود و تسهیلات لازم در اختیار افراد قربانی از جمله زنان، قرار نگیرد، و هم چنین تا زمانی که انجام دادن هرنوع عمل خشن در جامعه مورد تقبیح قرار نگیرد، امکان برخورد با این پدیده، یعنی خشونت، وجود ندارد (علیزاده، 1377: 89).
با پیشینه ای که بیان شد، این تحقیق تلاش دارد تا تقابل زنان را در دو رمان شوهر آهو خانم و جزیره سرگردانی مورد ببرسی قرار داده و مقایشه کند.
چند تن از این دختران گرفتار عشق همکلاسان خود می شوند که هستی قهرمان داستان یکی از آن نمونه هااست که عاشق مراد می شود و در ماجرای اولین برخورد آنها می خوانیم: «آن روز که برف می آمد، دانشجویان پسر دانشکده حقوق با گلوله های برفی به دخترهای دانشکده هنرهای زیبا حمله کردند.