چکیده:
شناخت اثرات سیاست در تولید فضای جغرافیایی یکی از موضوعاتی است که تفسیر آن در مکاتب متمایز شناختی از جمله در نسبیت گرایی معرفتی متفاوت میباشد. نسبیت گرایی معرفتی در چارچوب هستی شناسی ذهنی و بر خلاف نگاه تبیینی الزامی جهت دستیابی به آرمانها و ارزشهای مطلق وجود ندارد. در این دستگاه شناختی این مفروضه وجود دارد که شناخت عملکرد گفتمانهای سیاسی - تاریخی در تولید ابعاد مختلف فضای جغرافیایی با اتکا رویکرد پوزیتویستی و کمی امکان پذیر نمیباشد. در این راستا در این پژوهش با روش توصیفی تحلیلی و با مراجعه به مستندات نظری در مرحلۀ نخست در تعریف فضای جغرافیایی عاملیت ویژهای برای گفتمانهای سیاسی - ایدئولوژیک متصور گردیده است. سپس با توجه به ویژگی و ماهیت گفتمانهای سیاسی - تاریخی امکانیت افزون تری برای نسبیت گرایی معرفتی در شناخت چگونگی تولید فضا قائل گردیده است. یافتههای تحقیق بیانگر آن است که تحولات پدیدهها و فرایندهای موجود در فضای جغرافیایی تا حد زیادی از گفتمانهای سیاسی - تاریخی حاکم متاثر بوده و دارای ویژگیهای اختصاصی بوده و قابلیت تعمیم پذیری ندارد. بر این مبنا شناخت فضا الزاما نمیتواند ابعاد فرامکانی و فرازمانی داشته باشد و در جهت شناخت اثرات قدرت سیاسی در تولید و بازساخت فضای جغرافیایی الزاما نمیتوان از معرفت شناسی استقرایی و تجربی که یکی از ویژگیهای مهم آن تعمیم پذیری است، استفاده نمود.
Cognition the political effects on the production of geographic space, is one of the topics that has different interpretation in distinct cognitive schools, including relativism epistemic. In the Epistemic relativism, in the framework of mental ontology, there is no obligation to achieve absolute ideal and value. In this cognitive system, there is assumption that the cognition of the political-historical discourses function in the production of various dimensions of geographical space It is not possible to rely on positivist approach. in this research, with rely on descriptive-analytic method in the first phase, for definition of geographical space has been considered a special place for political-ideological discourses. Then, with paying attention to the features of political-historical discourses, is achieved This recognition that there is greater possibility for relativism epistemic for understanding who production of geographic space. Research findings indicate that the changes in the phenomena and processes in the geographic space are largely due to the political-historical discourses changes. Therefore, Geographic space has dedicated features and is non-extensible. In recognizing who production and rebuild the geographic space cannot be use necessarily from inductive and empirical epistemology.
خلاصه ماشینی:
سـپس با تطبيق اين تعريف با عملکرد گفتمان هاي سـياسي- تاريخي و سير تکوين آنها جايگاه معرفت شناسي نسبي به مثابه محتمل ترين راه شناخت رابطه سياست و فضاي جغرافيايي تبيين گردد.
از اين رو نهادها و مسـتندات سـياسي حاکم بر يک فضا آن چنان با تحولات و کارکرد آن تلاقي دارند کـه بر پـايـه آن ميتوان اذعـان نمود کـه بخش مهمي از شــنـاخـت فضــا از اين مؤلفه ســرچشــمه ميگيرد(٢٧٦ :٢٠٠٧ ,Tajbakhsh) و شيوه هاي حاکميت و اقتدار سياسي در فضاي جغرافيايي نمود عيني يافته و قدرت سـياسي ميتواند در فضايي که اشغال مينمايد؛ بازنمايي شود(٩٢ :٢٠٠٩ ,Taneix )، چرا که مبدأ اثر يا تغيير ســاير ابعاد فضــاي جغرافيايي؛ از مبدأ ســياســت آغاز ميگردد و ســياســت به مثابه جوهر حاکميت ، فرمانروايي و اعمال قدرت ، بوسـيله نهادهاي تصـميم ساز و مجري بر فضا که متشکل از جامعه ، شــبکه ها، جريانها، ســاختها و...
اين اقتدار براي تحقق خود نيازمند انديشـه و گفتمان سياسي ميباشد که ماهيت تاريخي دارد و در مقطع زماني حاکميت خود؛ فضا را توليد خواهد نمود و از اين جهت شناخت فضاي جغرافيايي به مثابۀ پديده اي نسبي مطرح ميگردد.
اين اقتدار براي تحقق خود نيازمند انديشـه و گفتمان سياسي ميباشد که ماهيت تاريخي دارد و در مقطع زماني حاکميت خود فضا را توليد خواهد نمود و از اين جهت فضاي جغرافيايي به مثابۀ پديده اي نسبي مطرح ميگردد.
Methodology in Political science, Tehran, Iran: Social and Cultural Studies Institute publisher.