چکیده:
حکمت خسروانی منشوری بی بدیل و میراثی عظیم از آموزههای ایران باستان است که گسترهای فراگیر از حکمت و فلسفه، شعر و ادبیات و حتی عرفان و تصوف را در یک قاب به نمایش میگذارد. این پژوهش بر آن است تا با مقایسه آرای سه اندیشمند بزرگ ایرانی فردوسی حکیم، شیخ اشراق و نجم الدین رازی به این پرسش بنیادین پاسخ دهد که اسطورههای جاودان حکمت خسروانی در اندیشههای شیخ اشراق، «شاهنامه» فردوسی و «مرصاد العباد» نجم الدین رازی چگونه بیان شده است؟ روش انجام تحقیق حاضر مطالعه کتابخانهای و به شیوه توصیفی- تحلیلی و تطبیقی است. این مهم میراث هزاران ساله ایرانیان برای نهادینه سازی عشق، نور، نیکی و زیبایی است. از جمله نتایج مهم این پژوهش عبارتاند از اسطورهها از «شاهنامه» فردوسی تا «حکمة الاشراق» سهروردی همواره حامل پیام و نشانگانی عرفانی و پهلوانی هستند و بسیاری از آنها برآمده از حکمت دیرپای حکمای فهلوی است. این قهرمانان آرمانی، با پیروزی بر پلیدیها و سیاهیها جلوه آشکار تقابل جاویدان خیر و شر هستند.
خلاصه ماشینی:
بي ترديد پژوهشي اينچنين مي تواند همانندي هـاي حکمـت خسـرواني را در اسطوره شناسي و آيين پهلوانان پارسي در «شاهنامه » و حکمت اشراق و عرفان اسـلامي نشان دهد و راهگشايي براي کشف مشابهت ها و حتي تمايزات فکري در حماسه ، فلسـفه و عرفان باشد و مقاله حاضر در صدد پاسخ به اين سؤال است که : اسـطوره هـا و پهلوانـان که در حکمت خسرواني بدان ها اشاره شـده در انديشـه هـاي شـيخ اشـراق ، «شـاهنامه » فردوسي و «مرصاد العباد» نجم الدين رازي چگونه بيان شده انـد؟ بـر ايـن اسـاس مقالـه حاضر در شمار پژوهش هاي توصيفي ، بنيادي و ژرفانگر است که هم بـه بررسـي موضـوع واحد "اسطوره ها در حکمت خسرواني " و در انديشه هاي شيخ اشراق ، نجم الـدين رازي و «شاهنامه » مي پردازد و هم به شيوه تطبيقي آن هـا را تـا حـد امکـان ارزيـابي و مقايسـه مي نمايد.
سهروردي نيز به همين شيوه به واکاوي و بازسازي حکمت ايرانيان باستاني و حکماي فهلوي ايراني پرداخته است و مي کوشـد بـا واکـاوي اسـطوره هـا، بـا تبيـين فـره ايـزدي فرمانروايان کياني و تبيين مراتب نور و نورانيت حکمت خسرواني را به معناي عرفاني آن يعني به ريشه هاي مشرقي اش بازگرداند و در «حکمٳ الاشراق »، رويداد پهلـواني و ايرانـي در «شاهنامه » به رويدادي عرفاني و اشراقي در حکمت شيخ اشراق تبديل مي شـود و در نهايت نيز به زبان شيواي عرفان دلنشين و روان شيخ رازي دوباره بازخواني مي شود و هم آنجاست که مي توان اين گذار و دگرديسي را در واقع نوعي گذر به تاريخ قدسي نفس بـه حساب آورد به اين معني که حماسه ها در حقيقت بازگشتي حقيقي به خويشتن دارنـد و در درون خود به تجربه ناب عرفاني دست مي يابند و در حقيقت بـه شـرق اصـالت خـود وصل مي شوند و روي فراموش شده خود را مـي جوينـد و در ميـان آمـوزه هـاي اخلاقـي مرصاد پرورش مي يابند.