چکیده:
در حکم به وجوب حجاب، فقیهان به آیات و روایات وارده استناد جستهاند که مورد مناقشه واقع شده است. جنبهای که کمتر مورد مداقه علمی قرار گرفته، این است که آیا مسأله پوشش مطلوب شرع و حکم وجوب آن، رفتاری شخصی و وابسته بهاراده فرد است یا مسئلهای اجتماعی و مربوط به نظم عمومی است؛ الزامی یا اختیاری بودن حجاب مهمترین اثر مترتب بر این اختلاف است. برای اثبات فردی بودن حجاب علاوه بر اینکه به جنبه عبادی بودن آن استدلال شده است به نبود مجازات برای بیحجابی در صدر اسلام، صیانت از آزادی زنان و برخی از آیات نیز استناد شده است. کسانی که حجاب را امری اجتماعی میدانند، به دلالت برخی آیات قرآن و روایات، حکومتی بودن، غرض عقلائی داشتن حکم حجاب استناد کردهاند. براساس یافتههای این تحقیق که با هدف تبیین رفع چالشهای موجود در مسئله حجاب و با روش تحلیل آرای موافق و مخالف صورت گرفته است، حجاب و حکم فقهی آن حقیقتی فردی است که آثار غیرقابل انکار اجتماعی دارد.از این رو، در فرض آسیبهای اجتماعی مترتب بر آن، حاکمیت میتواند به عنوان یک حکم ثانوی برطبق قاعده «الضروره تتقدر بقدرها» و نیز «الضرورات تبیح المحظورات»، آحاد جامعه را به رعایت پوشش مطلوب شرعی ملزم کند.
Shariah rules are generally divided into individual and social rules. Therefore, in the case
of Hijab, this question is arisen: Is the obligation rule of Hijab individual like the obligation
of prayer and fast, or is it social like the obligation of Hajj, Khoms, and Zakat? The
obligation of Hijab will be challenged from a new perspective by answering that question.
This study aimed to solve the challenges of this issue through analyzing its pros and
cons; thus, related sources including papers and books published during 1992-2018 were
reviewed, and it was determined that there was no research that examined the subject
of this study. According to the results, Hijab and its jurisprudential rule are an individual
truth with undeniable social effects. As a result, assuming its social harms, the authority
can oblige all members of society to observe Hijab as a secondary rule, based on both
the rules of "Al-zarourah Taghadara Beghadreha" and "Al-zarourat Tabiha Al-mahzourat".