چکیده:
بنیانهای معرفتی در یک منظومه فکری نقش تعیین کنندهای در
انگارههای اعتقادی آن دارد. اندیشه سلفیه به ویژه دیدگاههای آبنتیمیه
برخاسته از یک پایگاه معرفتشناختی حسگرایانه میباشد؛ بدین معنی که
«هر چه غیرمحسوس و قابل تخیل نباشد معدوم» است. بر این اساس.
ابنتیمیه در تقابل با «عقلانیت تجریدی»» «عقلانیت جسمانی» را مطرح
میکند. وی بر این باور است حس و خیال همانند عقل میتواند افعال
خداوند را درک کنند. آزاینرو پژوهش پیشرو بر این مسئله تمرکز دارد:
انگارههای افراطی سلفیت مانند جسمانگاری خداوند و نصگرایی افراطی بر
چه عقلانیتی استوار است؟ در این مقاله در پرتو روش تحلیلی - انتقادی به
این نتیجه رسیدیم مهمترین کارکرد عقل جسمانی «قیاس الغاشب علی
الشاهد» است. ابنتیمیه مرز میان حس و خیال و وهم و عقل را در هم
ریختهء و یک عقلانیت ترکیبی پیشنهاد میدهد.
The comprehensiveness of the Qurchr('39')an, which is itself discussed under the function and realm of religion, has long been considered as one of the miraculous aspects of the Qurchr('39')an by Islamic thinkers and the Qurchr('39')an; though the usage of the term "comprehensiveness of the Qurchr('39')an" is a product of recent times, its content has been current with such titles as the inferred sciences of the Qurchr('39')an. Muslim commentators and theologians did not differ on the principle of the comprehensiveness of the Qurchr('39')an in the field of guidance and the provision of human needs for guidance; but they do not agree on the example, quality and comprehensiveness of the Qurchr('39')an and its rules. In the late field, we witness three approaches of moderation, maximum and minimum. In the book Al-Quran wa Al-Tashrichr('39'), Sadok Belaid, by denying the maximum and moderate approach, considers the concepts and teachings of the Qurchr('39')an as individual and relates them to the afterlife of man. As explained in the article, in addition to ignoring the many verses of the Qurchr('39')an, explicitly referring to the effects of religion in social relations, he even ignores the practical history of the presence of the Holy Prophet of Islam in this area. In this article, with an analytical and documentary method, and with a critical approach, we examine his view in this book and defend the moderate approach in the field of comprehensiveness of the Qurchr('39')an.
خلاصه ماشینی:
ممکن است اين پرسش پيش آيد كه اگر عقل در قلمرو محسوسات فعاليت ميکند، پس چه تفاوتي با ادراک حسي دارد؟ ابنتيميه در پاسخ ميگويد: مهمترين کار عقل «قياس الغائب علي الشاهد» است؛ بدينمعنا که عقل در امور مادي و محسوس جستجو ميکند سپس يک قدر مشترک و جامعي ميان آنها کشف مينمايد و در مرحله بعد حکم يک جزيي مشخص را به جزيي معين ديگر سرايت ميدهد و اين همان «قياس غايب به شاهد» يا قياس تمثيل در منطق است.
1 (همو، بيتا: 209؛ همو، 1416: 9 / 115) ازجمله مثالهاي فقهي براي قياس غايب به شاهد اين مثال است: ما اگر بدانيم خداوند شراب انگور را به علت آنکه ما را از ياد خدا و نماز باز ميدارد و بين مؤمنان دشمني و کينه مياندازد، حرام کرده است، سپس ببينيم نبيذ و عصاره جو و گندم نيز همين ويژگي و خصوصيت را دارد، ميتوان حکم به حرمت آنها نمود؛ زيرا علت تحريم که همان قدر مشترک است، در هر دو وجود دارد.
3. نقد ديگري که متوجه منظومه فکري ابنتيميه بهعنوان نظريهپرداز سلفيه وارد است، عدم انسجام و سازگاري ميان عناصر و اجزاي اين منظومه است؛ بدين معني که ابنتيميه از يکسو معرفت را منحصر در حس و خيال و وهم ميکند و بر همين پايه «عقل جسماني» را مطرح ميکند و از سوي ديگر نوشته علمي ابنتيميه پر است از استدلال به براهين منطقي و عقلي محض که هيچ پيوندي با قياس غايب به شاهد و يا قياس تمثيل ندارد؛ مانند استناد به شکل اول (همو، بيتا: 297) و موارد ديگري که ذکر آن گذشت و اين تناقضي آشکار در سخنان اوست.