چکیده:
هدف این پژوهش، دست یافتن به ابعادی از معنا و درونمایه اشعار باب اول بوستان است که برای فهم آن باید رابطۀ متن را با بسترهای اجتماعی و فرهنگی که در آن تولید شده است، دریافت. روش این مطالعه، تحلیل انتقادی گفتمان است. در این رویکرد، یکی از نکات مورد تأکید این است که متن، یک کنش اجتماعی است که نابرابریهای اجتماعی را در زبان بازتاب میدهد. شیوههای مشروعیتبخشی به یک امر یا مشروعیتزدایی از آن مورد توجه تئو ون لیوون یکی از نظریهپردازان تحلیل انتقادی گفتمان است. در این الگو، منتقد میکوشد تا نشان دهد متن مورد مطالعه چگونه توانسته است با قدرت اقناعی زبان، یک گفتمان را مشروع یا غیرمشروع جلوه دهد. چهار راهکار اصلی مشروعیت بخشی به گفتمان عبارت است از: 1- اعتباربخشی، 2- ارزشگذاری اخلاقی، 3- عقلانی کردن و 4- اسطورهسازی. هریک از این چهار شیوه، اشکال متنوعی دارند و در این پژوهش، باب اول بوستان که به طور مستقیم با گفتمان حکومت مرتبط است از دید شیوههای مشروعیتبخشی به این گفتمان بررسی شده است. نتیجه نهایی پژوهش این است که در باب اول بوستان، روش سعدی برای مشروعیت بخشیدن به امری در گفتمان حکومت یا مشروعیتزدایی از آن، عقلانی کردن است و البته با توجه به مخاطب متن که عمدتاً دربار است، این شیوه طبیعی مینماید. نمونه گزارههایی که سعدی در پردازش زبانی و ادبی خود، مشروعیت آنها را در گفتمان حکومت تثبیت میکند، عبارتند از: رسیدگی به رعیت، توجه به مسافران و بازرگانان برای رونق مُلک، رازداری در امور حکمرانی، همراهی با خردمندان و فرزانگان و مانند آن. اما فانی بودن دنیا و بعد، توجه و رسیدگی به رعیت از بیشترین بسامد برخوردار است. در میان گزارههایی که از آنها مشروعیتزدایی شده است نیز ظلم به رعیت بیشتر از همه مورد تأکید قرار گرفته است.
The purpose of this research is to reach the dimensions of the meaning and theme of the first verse of Bustan, which, in understanding it, should receive the relation of the text to the social and cultural context in which it was produced. The method of this study is a critical analysis of discourse. In this approach, one of the points emphasized is that context is a social action reflecting the social inequalities in language. In this case, the legitimation or delegitimation methods are considered by Theo van Leeuwen, a discourse critical analysis theorist. In this pattern, critic tries to show how a context on study can represent a discourse legitimate or illegitimate by language satisfactory power. The main four methods of discourse legitimation are: 1- authorization; 2- moral evaluation, 3- rationalization, and 4- mythopoesis. Each method has various forms, and this research analyzes the first chapter of Bustan directly related to the governmental discourse in terms of legitimation methods. The final result of research is that, in the first chapter of Bustan, Sa’di's method for legitimation or delegimation of an issue in governmental discourse is rationalization, as it is natural according to the context audience, mainly including courtiers. The example of phrases Sa’di confirms the legitimation in governmental discourse in his lingual and literal processing is as follows: paying attention to the farmers, the passengers and businessmen for further development, confidentiality in governance affairs, accompaniment with scientists and clever, and such alike. But the world mortality and paying attention to the farmers are more frequent. Cruelty to the farmer has been more emphasized among the phrases delegitimated.
خلاصه ماشینی:
فهرست اين قبيل نابسامانيها از خلال همه کتاب هاي تاريخي و ادبي قابل مشاهده است ؛ از جمله : تقابل روحيه صحراگردي مغولان بدوي با شهرنشيني ايرانيـان متمدن ، تحقير ايرانيان از سوي مغولان و وحشـي خوانـدن مغـولان از سـوي ايرانيـان ، کنــدي تعامــل مغــولان و ايرانيــان بــه ســبب ســوگيريهــاي قــومي و فرهنگــي (پرگــاري، ١٣٨١: ٦١-٤٣)، فقــدان اصــول و مقــررات انتصــاب در دربــار، تصــاحب جايگاه خردمندان و صاحب نامان از سوي فرصت طلبان و منفعت طلبان ، کـاهش حـس وطن دوستي و جايگزين شدن آن با تمايلات مذهب ، رواج انديشـه جبرگرايـي بـراي التيام کشتارها و حمله ها (صفا، ١٣٧٣، ج ٣: ٩٤-٨٠)، نابود شدن کشاورزي، قتل عـام نيروي مولد و کارآمد (همان : ١٨٢)، ويران شدن کتابخانه ها و گريختن و کشته شدن علمـاء و ادبـاء، زوال خانـدان هـاي بـزرگ و حکومـت هـاي محلـي، رواج سـعايت و تضـريب در ميـان دولتمـردان ، قتـل وزيـران ايرانـي بـه سـبب دسيسـه هـا و توطئـه هـا (اقبال آشتياني، ١٣٨٨: ٧٠-١١)، جايگزين شدن دربارهـاي سـلطنتي بـه عنـوان مراکـز فرهنگي و ادبي و هنري با خانقاه ها يا حلقه هاي محدودي از افراد، نابودي بسـياري از متون علمي و ادبي به سبب از بين رفتن مراکـز علمـي و فرهنگـي، فقـدان حمايـت از عالمان و اديبان و از دست رفتن جايگاه آن ها، رويگرداني از عالمان دين و متشرعان به سبب فساد مالي و روي آوردن به صوفيان (غني، ١٣٨٨: ٤٣٧ و به نقل از فردوسـي، ١٣٨٩: ٧٦-٧٠)، پذيرفتن کلام اشـعري بـه عنـوان ايـدئولوژي غالـب بـه سـبب توجيـه آشفتگيها و نابسامانيها با قضا و قدر الهي و کمک به مغولان براي مشـروعيت دادن به کشتارها و غارتگريهاي خود (دشتي، ١٣٩٠: ٢٢١)، محدود شدن دانـش بـه علـوم الهي با رشد نهضت صوفيه ، جايگزين شدن شکل هاي نامتعارف زندگي با هنجارهـاي اجتماعي به سبب پيدايش فرقه هاي مختلف صوفيان و پديد آمـدن گـروه هـايي ماننـد قلنـدران و دراويـش ، رواج بـدفهمي از ديـن بـه سـبب رواج خانقـاه نشـيني و افـزايش مصرف حشيش و مخدرات مشابه (لين ، ١٣٩٠: ٣٢٩)، توجه خاص به تهذيب اخلاق و تزکيه نفس و در پي آن ، توجه به متصوفه و مشايخ و بيتوجهي به شعرا و نويسندگان (هخامنشي، ١٣٥٥: ٢٨) و مانند آن .