چکیده:
یکی از ویژگیهای سعدی، شناخت دقیق وی از زبان فارسی و کارآمدیهای آن و استفادة حداکثری از ظرفیتهای این زبان است. این بهرهگیری چنان هنرمندانه است که خواننده در نگاه نخست، مسحور روانی و فصاحت سخن میشود و چینش هنری کلام را درنمییابد. یکی از این هنرنماییها بهکارگیری افعال متضاد است؛ نکتهای که تاکنون بهطور دقیق و همهجانبه واکاوی نشده است و توجه به آن لذت حاصل از زیباییهای کلام سعدی را دوچندان میکند. مقالۀ حاضر چندوچون تضاد فعلی در تمام غزلهای سعدی را بررسی و علاوه بر شناسایی و دستهبندی انواع آن و زیرمجموعههای هرکدام، ریزهکاریهای ظریف سعدی در بهکارگیری این آرایه مانند آوردن متضاد یک فعل از چند فعل که از جهت معنایی به هم نزدیکند، سلبی بهکار بردن مترادف فعل و... را به همراه بسامد تمام زوجفعلهایی که بهصورت متقابل در غزلهای سعدی بهکار رفته، همراه با بسامد آنها ارائه میکند.
One of the attributes of Sa’di is his exact recognition of the Persian language and its efficiencies and the maximum use of the capacities of this language; but this exploitation is so artistic that the reader is enchanted fluidity and eloquence of speech and does not understand its artistic arrangement. One of these performances is the use of conflicting verbs in sonnets, a point that has not been thoroughly analyzed yet and enjoying the beauty of Sa'di's words doubles. This article examines the current contradiction in all Sa’di’s sonnets, and, in addition to identifying and categorizing its types and subcategories, Sa’di's subtle delights in using this array, such as bringing the opposite of a verb from several verbs that are semantically related, are used to synonymize verb, and ... along with the frequency of all the pseudo-couples that are used interchangeably in Sa'di's lyrics, along with their frequencies.
خلاصه ماشینی:
از مقالاتي که در ارتباط با ايـن موضـوع نوشـته شـده اسـت ، ميتوان به موارد زير اشاره کرد: ايران زاده در مقاله اي با عنوان «تحليلي بر کاربرد هنري فعل در غزل هـاي سـعدي» بـه تضـاد در فعل به عنوان يکي از اين کاربردهاي هنري پرداخته است (ايـران زاده ، ١٣٨٢: ٦٢- ٣٧)، وي ١- ازجمله در کتاب هاي بديع کزازي، شميسا و فشارکي هيچ سخني در اين باره نيامده است .
تضاد معنوي دو فعل بسيط و پيشوندي با يکديگر بيشترين و زيبـاترين تضـادهايي کـه سـعدي در ايـن نـوع فعل هـا ايجـاد کـرده تضـاد بـين «نشستن / نشاندن » با «برخاستن » است و به نظر ميرسد در تقابـل ايـن دو فعـل جـاي خـالي نگذاشته است ١؛ چنانکه گاه اين دو فعل را در معناي متداول ميآورد: ١- بخشي از نمونه هاي اين تقابل ، مربوط به بخش تضاد لفظي است که در جاي خود خواهد آمد.
در اين شـيوه نيـز مانند فعل هاي بسيط ، گاه براي ايجاد تضاد از صورت سـلبي متـرادف همـان فعـل اسـتفاده شده است ؛ چنانکه «درساختن » (به معني سازگاري کردن ) با «نساختن » در بيت زير: چو روزگار نسازد ستيزه نتوان بـرد ضرورت است که بـا روزگـار درسـازي (889) ٢-٢-٣.
تضاد دو فعل کنايي با يکديگر بيشترين و شايد زيباترين ناسازيهاي ترکيبي به کار رفته در غزل هاي سعدي مربوط به اين نوع است ؛ چنانکه در بيت زير ميبينيم : آن همه عشـوه کـه درپـيش نهادنـدوغـرور عاقبــت روزجــداييپــس پشــت افکندنــد (659) «در پيش نهادن » در اينجا کنايه از انجام دادن است که با «پس پشت افکنـدن » کنايـه از فراموش کردن تضاد دارد.