چکیده:
حجیت خبر واحد (متشکل از دو اصطلاح «حجیت» و «خبر واحد»)، از بحثهای مبسوط در کتب فقهی، اصولی و تفسیری است. خاستگاه اصطلاح «حجیت»، غالبا به فقه باز میگردد، با این حال، این اصطلاح به ادبیات علم تفسیر قرآن نیز راه یافته است؛ برای نمونه، مسئله حجیت در تفسیر، بهصورت مشخص در مواردی چون حجیت خبر واحد و همین طور حجیت اقوال صحابه و تابعین مطرح شده است. حال این سوال جدّی مطرح است که مفهوم و کارکرد اصطلاح حجیت، در غیر فقه چگونه است؟ به نظر میرسد نه تنها میتوان میان کارکرد حجیت در مقام فهم و مقام عمل، تمایز قائل شد، حتی میتوان به امتناع کاربرد حجیت در مقام فهم و معرفت قائل شد. نسبت به اصطلاح «خبر واحد» نیز میتوان از امکان تفاوت نگرش به آن در فضاهای غیر فقهی سخن گفت. این نگرش غیر فقهی را میتوان ضمن تحلیل رابطهای میان متن و مخاطب (چه در زمان تولید متن و چه در زمان تفسیر آن) پیگیری کرد. به هر حال، زدودن ذهن از نگاه فقهی و تمایزبخشی بین فقه و غیر آن اعمّ از تفسیر و تاریخ و...، نه از باب تنقیص فقه بلکه به سبب ژرفای دستگاه فقاهتی در طول تاریخ و اثرگذاری ناخواسته آن بر سایر علوم اسلامی است.
خلاصه ماشینی:
خاستگاه اصطلاح «حجیت»، غالباً به فقه باز میگردد، با این حال، این اصطلاح به ادبیات علم تفسیر قرآن نیز راه یافته است؛ برای نمونه، مسئله حجیت در تفسیر، بهصورت مشخص در مواردی چون حجیت خبر واحد و همین طور حجیت اقوال صحابه و تابعین مطرح شده است.
به طور کلی، مسئله اساسی این مقاله آن است که تا چه حد میتوان اصطلاح «حجیت» و اصطلاح «خبر واحد» را در حوزه غیر فقه اعم از تفسیر و کلام به کار برد و از سویی دیگر این کاربرد، با چه تأملاتی مواجه خواهد بود؟ دیدگاهها در تبیین مجموع نظریههای ناظر به این مسئله، میتوان از سه طیف دیدگاه به شرح ذیل یاد کرد: 1.
رويكرد غالب محدثان در طول تاريخ توجه به روايات فقهي بوده است، به نوعي كه امروزه نيز عملاً وارث روشهاي فقيهانه در تحليل روايات تفسيري و روايتهاي تاريخي هستيم، در حالي كه نميتوان با مفاهيمي همچون حجيت يا خبر واحد به دنبال تحليل روايات تفسيري رفت؛ برای نمونه، نمیتوان در جرح و تعدیل روایات متعارض در خصوص اخبار منع تدوین به تساقط روی آورد؛ چراکه تساقط، مربوط به تعيين فعل مكلف است و در فرض بحث باید به دنبال يك توجیه دلالی روشن بر فرض صحت سند باشيم.
صرفنظر از مسئله «حجيت»، بايد ديد که حديث، در حوزه فهم چه تفاوتي با ساير گزارشها دارد؟ در واقع، چه تفاوتي بين حديث و ساير منابع معرفت مانند عقل، طبيعت و دل وجود دارد؟ نوع پاسخ به اين سؤال يعني نوع رابطه معرفت عقلي و حديثي، مبناي شکلگيري هريک از دو نحله اخباريگري و اصوليگري را شکل ميدهد؛ برای نمونه، نوع اعتبار گزارههاي مربوط به مستقلات عقليه -مثلا اينکه کذب، قبيح است.