چکیده:
کاوش درچرایی کیفر در دو حوزه زیرساختها ( مبانی ) و دستاوردها و پیامدها ( اهداف مجازات ) قابل بررسی است . در وضع هرگونه مجازات باید به اندازه اثربخشی آن در از میان برن این ویژگی نابهنجار بزهکار و بازگرداندن اهلیت مجرم به وی ، توجه شود زیرا تشفی خاطر ، برقراری نظم عمومی ، اجرای عدالت کیفری و بازپروری مجرم از اهداف اجرای مجازات است . با توجه به این اهداف ، اجرای مجازات در حدود ( جز سرقت و محاربه ) با تعذیب و رنج به مقدار متعارف همراه است و در ارتداد ، انتخاب کیفر دردناک به حاکم واگذار شده است . قانونگذار در اجرای حد محاربه و سرقت ، به دنبال اهدافی جز تحمیل درد و رنج است و آن پیشگیری از تکرار جرم و پندآموزی برای دیگران است بنابراین دادرس میتواند کیفر را همراه با بیحسی اجرا کند . به دلیل وحدت مناط، اجرای مجازات تعزیری مانند مجازات حدی است . در قصاص ، تماثل در مقدار جنایت و در تحمل درد به مقدار متعارف لازم است و رعایت همگونی در سایر اوصاف جنایت ضرورت ندارد زیرا اولا : میزان درد قابل اندازهگیری نیست . ثانیاً : آستانه تحمل درد در انسانها متفاوت است . ثالثاً : قصاص عضو ناسالم در برابر سالم مشروع است . رابعاً در مواردی که قصاص افزون بر جنایت میشود و یا هلاکت نفس جانی را به دنبال دارد منتفی است . در ماده 444 قانون مجازات اسلامی جدید نیز ، بیحسی مجرم از حقوق مجنی علیه اعلام شده است .
خلاصه ماشینی:
آيا محکوم عليه هنگام اجراي حدود و تعزيرات ، حق تقاضاي بيحسي و يا بيهوشي را دارد ؟ آيا تحمل درد و رنج تشديد مجازات است که بر مجازات اصلي افزون ميشود و يا مجازات ، همان کيفري است که در قانون و يا شرع تجويز شده و مازاد بر آن ، نياز به دليل دارد و اصل عدم و اصل برائت ، نافي آن است ؟ آيا قاتل علاوه بر تقديم جان ( و ازهاق نفس ) هنگام قصاص ، درد و رنج ناشي از اجراي قصاص را نيز بايد تحمل کند و اين کيفر نيز از اصل قصاص منفک نيست و يا اينکه چيزي که تجويز شده قصاص است و با وجود تحقق چنين هدفي ، غرض قانونگذار و يا شارع تأمين شده و در اين صورت ، مجني عليه و اولياي دم در قصاص عضو و نفس ، نميتوانند مانع بيحسي و بيهوشي مرتکب گردند و يا چنانچه آن ها ، استنکاف نکردند ، شخص مرتکب حق امتناع ندارد ؟ موضوع بحث اين است که آيا بيحسي و بيهوشي هنگام انجام کيفر ، تجويز شده و يا خير ، و در صورت مثبت بودن پاسخ ، آيا تجويز به صورت مطلق است و يا مشروط به عدم استنکاف مجني عليه و يا اولياي دم است و با فرض پذيرش مطلق تجويز ، و با توجه به قاعده حرمت و نادرستي تحميل درد و رنج ، جواز مساوي با وجوب است و در اين صورت ، با فرض عدم پذيرش بيحسي و بيهوشي از جانب مرتکب ، الزام وي به اين عمل اجتناب ناپذير است و نيز اجراي کيفر بدون بيهوشي و يا عمل جراحي توسط حاکم حرام است ؟ اين موارد ، نمونه پرسش هايي است که قابل طرح است و اين نوشتار ، با استناد به آيات ، روايات و عقل و نيز با توجه به بناي عقلاء ، عرف ، رويه قضايي ، دکترين هاي دانشگاه ها و حقوق موضوعه ايران در صدد يافتن و ارائه پاسخي مستند و مستدل ميباشد .