چکیده:
داستان «سرگذشت ژیل بلاس» در چهار جلد، اثر آلن رنه لوساژ، به زبان فرانسه نوشته شده و میرزا حبیب اصفهانی آن را به فارسی ترجمه کرده است. هر مترجمی علاوه بر امانتداری در اصل داستان، به صورت خودآگاه یا ناخودآگاه، به دلیل هویت فرهنگی خود تغییراتی در متن داستان اعمال میکند که این تغییرات میتواند برگرفته از مسائل اجتماعی و فرهنگی عصر مترجم باشد. جستار حاضر با روش تحلیلی- توصیفی و استفاده از منابع کتابخانهای، اجتماعیات را در اثر یادشده مطالعه کرده است. حاصل پژوهش نشان میدهد که نویسنده و به تبع آن مترجم اثر، بسیاری از مسائل اجتماعی مانند آزادی، جایگاه اجتماعی زن و واگذاری تربیت کودکان به افراد کاردان، آیین خواستگاری و ازدواج، دزدی، فقر و تضاد طبقاتی، تقدیرباوری، مراسم سوگواری، بازیهای محلی و... را در این اثر بازتاب داده است. وجود این عناصر در این اثر نشان میدهد که ادبیات تنها عرصه زیباییهای کلامی نیست. ادبیات، زبان گویای هر جامعه و نمایانگر احوال حاکم بر آن زمان و منعکسکننده مکنونات درونی، باورها، طرز تفکّر و جهانبینی نویسنده است.
خلاصه ماشینی:
داستان «سرگذشـت ژيـل بـلاس » از گونـه داستان هاي رئاليسم اجتماعي است که نويسـنده در آن همـراه بـا زيبـاييهـاي کلامـي، واقعيت هاي جامعه عصر خود از جمله دردها، رنج ها، تضاد طبقاتي، جايگاه زنان ، عشـق و به طور کلي مسائل اجتماعي، اقتصادي و فرهنگي(فولکلور) را در آن بازتاب داده است .
داستان «سرگذشت ژيل بـلاس » کـه بـه شيوه رئاليسم اجتماعي نوشته شده اسـت واقعيـت هـاي اجتمـاعي، اقتصـادي، فرهنگـي جامعه فرانسه و ايران (به واسطه مترجم ايراني آن ) را بازتـاب مـيدهـد.
ادبيات ما همــه جنبه هاي زندگي و فرهنگ ايراني را، اعم از آداب و رسوم ، آيين سوگواري و جشن و مهماني، انواع شغل ها، غذاها، بازيها و حتي بازيهاي اطفال و سرگرميهاي آن هـــــــا، خرافه ها، فقر و محروميت ، زورگويي و استبداد حاکمان ، جنگ ها و تعصب هاي ديني، اخذ ماليات ، رياکاريها، دشنام ها، فلک ناليها، هويت و مليت ، طرايف شهرها، ديدگاه اجتماعي نسبت به زن ، قشرها و طبقه ها، اوضاع شعرا و روستائيان و بازرگانان و بازاريان و روحيات آن هــــا، روحيات مردم ، ويژگيهاي اقوام مختلف ، مسائل پزشکي و شيوه درمان بيماريها، ضرب المثل ها و افسانه ها، عاميانه ها و تعويذها، چاره هاي دفع چشم زخم ، باده نوشي، برده داري، غذا خوردن ، خانه ساختن ، دوست يافتن ، سخنگويي، گرمابه رفتن ، شکار، زن خواستن ، دبيري ، سپهسالاري و پادشاهي و همه و همه در خود بازتاب داده است (حسني، ١٣٩٠: ٦).
چـون داسـتان «سرگذشـت ژيـل بلاس » از گونه داستان هاي رئاليسـتي اسـت ، متـرجم نيـز بـه تبـع نويسـنده داسـتان و ناخودآگاه موقعيت هاي جامعه خود را در ترجمه اثرش بازتاب داده است .