چکیده:
لئو اشتراوس با تقلیل ذات جامعه به عقیده و ذات فلسفه به دانش، و رسم تضادی میان عقیده/دانش به این نتیجه رسید که فیلسوفان اغلب مجبور بودهاند به پوشیدهنویسی و نوشتن بین سطور روی بیاورند. در نوشتههای افلاطون، فارابی، ابن سینا، سهروردی و دیگر فلاسفه بزرگ میتوان مویداتی برای لزوم پوشیدهنویسی باشد. با این حال، چند نقد بر این نظریه وارد است: نخست، اشتراوس تمامی نظریه خود را بر مبنای تضاد دانش/عقیده استوار می سازد اما اگرچه میان آنها نوعی تضاد برقرار است، چنین نیست که مطلقا همدیگر را طرد کنند؛ دوم، وجود فلاسفهای که در فلسفه تقلید میکنند هم کلیت نظریه را نقض میکند و هم تقابل میان دانش/عقیده؛ و سوم، وجود سنت شرحنویسی وسیع در میان فیلسوفان غربی و اسلامی، نیز برخلاف نظریات اشتراوس است؛ چراکه دلیل موجهی وجود ندارد که فیلسوف صاحب نظر دم فروبندد ولی شارح، اندیشهها را بازگو کند؛ و نیز، چهارم، وجود فلاسفهای که همعصر و هموطن بودهاند، اما یکی اهل پوشیدهنویسی و دیگری اهل صریحنویسی، نظریه هرمنوتیکی اشتراوس را مورد نقد جدی قرار میدهد؛ چراکه نشان میدهد پوشیدهنویسی احتمالا سلیقه شخصی برخی از فلاسفه بوده است. در این مقاله نشان داده شده است که هرمنوتیک اشتراوس در عین نقاط قوّتی که دارد، نمیتواند به عنوان نظریهای کلی و عمومی برای تفسیر فلسفه باستانی و اسلامی کاربرد داشته باشد.
خلاصه ماشینی:
تبیین و نقد هرمنوتیک اشتراوس درزمینۀ تفسیر اندیشههای فلسفی اسلامی آریا یونسی حسین کلباسی اشتری ، قاسم پورحسن درزی چكيده لئو اشتراوس با تقلیل ذات جامعه به عقیده و ذات فلسفه به دانش و رسم تضادی میان عقیده/ دانش به این نتیجه رسید که فیلسوفان اغلب مجبور بودهاند به پوشیدهنویسی و نوشتن بین سطور روی بیاورند.
بااینحال، چند نقد بر این نظریه وارد است: نخست، اشتراوس تمامی نظریۀ خود را برمبنای تضاد دانش/ عقیده استوار میسازد، اما اگرچه میان آنها نوعی تضاد برقرار است، چنین نیست که مطلقاً همدیگر را طرد کنند؛ دوم، وجود فلاسفهای که در فلسفه تقلید میکنند هم کلیت نظریه را نقض میکند و هم تقابل میان دانش/ عقیده را؛ و سوم، وجود سنت شرحنویسی وسیع درمیان فیلسوفان غربی و اسلامی نیز برخلاف نظریات اشتراوس است، چراکه دلیل موجهی وجود ندارد که فیلسوف صاحبنظر دم فروبندد، ولی شارح اندیشهها را بازگو کند؛ و نیز، چهارم، وجود فلاسفهای که همعصر و هموطن بودهاند، اما یکی اهل پوشیدهنویسی و دیگری اهل صریحنویسی است به نظریۀ هرمنوتیکی اشتراوس نقد جدی وارد میکند، چراکه نشان میدهد پوشیدهنویسی احتملاً سلیقۀ شخصی برخی از فلاسفه بوده است.
اشتراوس به این اشاره میکند که خوانشی از متن بهمثابۀ متنی که از پوشیدهنویسی استفاده کرده است معتبر است، اگر و تنها اگر در شرایط تعقیب و آزار برای کسانی که عقاید غیرمرسوم دارند نوشته شده باشد (همان: 184)؛ اما این مسئله نهفقط درزمینۀ اعتبار تفسیر مدخلیت دارد، بلکه یکی از شرایط امکان این نوع نوشتار بین خطوط نیز است، زیرا درغیراینصورت نه نویسنده دلیل موجه و معتبری برای پوشیدهنویسی دارد و نه خواننده بهنحو معقولی میتواند فرض نوشتن بین سطور را در نظر بگیرد.