چکیده:
از موضوعات اساسی فلسفة ابن سینا نفس شناسی است. او ذیل مفهوم نفس به طرح دیدگاه خود در باب کمال انسان پرداخته است. این نوشتار به این پرسش می پردازد که کمال نهایی نفس ناطقه نزد ابن سینا چیست و چه انتقاداتی به نظریة وی وارد است؟ آیا دیدگاه ابن سینا می تواند پاسخگوی سؤال امروز ما در باب کمال نفس باشد؟ به نظر ابن سینا کمال نفس کمالی عقلی است و با حصول مرتبة عقل مستفاد حاصل می شود؛ بنابراین تکامل نفس در ناحیه عقل نظری است و عقل عملی تنها جنبه مقدمه ای و زمینه سازی دارد. دیدگاه ابن سینا در سرتاسر تفکر فلاسفه اسلامی سریان داشته و پس از وی توسط ملاصدرا نقادی شده است. وی نظریة ابن سینا را نقد و بازسازی کرده اما درنهایت در همان محدوده باقی مانده است. به نظر می رسد مشکل اساسی دیدگاه ابن سینا تفکیک شئون نفس و عدم توجه به مدخلیت اساسی عمل ارادی و جنبه های مادی و بدنی و مخصوصاً مسائل ناشی از حیات اجتماعی و سیاسی در امر تکامل نفس است.
Philosophical anthropology is one of the main issues in Ibn Sina's philosophy. Defining the concept of the soul, Ibn Sina states his ideas about human perfection. Thus, questions raised what is the ultimate perfection of a rational soul and what are the sensible criticisms of it? Would Ibn Sina's philosophy answer the questions of modern man on the related issues? Ibn Sina is of the opinion that human perfection is a kind of intellectual perfection achieved through reaching al-ʿaql al-mustafad (acquired intellect). Therefore, perfection is achieved in the light of theoretical intellect and practical intellect preliminary paves the way to reach perfection. Ibn Sina's view on perfection flows in the body of Islamic philosophy until the advent of Mulla Sadra's philosophy. He criticized Ibn Sina's thoughts and rebuilt his theory, but he didn't go much beyond it. The crux of Ibn Sina's problem is that he divided various degrees of the soul and didn't pay enough attention to the interference of human will as well as the corporeal and worldly aspects rooted in social and political life.
خلاصه ماشینی:
اهميت مسئله کمال نفس در حکمت سينوي سبب شده است که اين مسئله در روزگار معاصر نيز محل توجه پژوهشگران فلسفه قرار گيرد و مقالات متعددي در اين باب نگاشته شود١؛ باوجوداين اين نوشته ها اغلب در مقام تبيين و تحليل ديدگاه ابن سينا بوده و حداکثر آن را به عنوان نظريه اي اساسي و پايه در ارتباط با مسئلۀ سعادت يا مقامات عرفاني نفس لحاظ کرده اند که توسط حکماي بعدي ادامه يافته و تکميل شده است .
پرسش اساسي که ابن سينا خود را بـا آن مواجـه مـيبينـد ايـن اسـت کـه ايـن اسـتکمال بـه چه کيفيتي است و به عبارت ديگـر چگونـه روابطـي ميـان نفـس و بـدن هسـت و نقـش عقـل عملـي در کمال نفس کدام است .
در ديـدگاه افلاطون نفس خود واجد معرفت اسـت و تنهـا نيازمنـد يـادآوري اسـت ، امـا ازنظـر ابـن سـينا نفـس از ابتداي حدوث لوح نانوشته اي است که هـيچ علمـي نـدارد و بايـد بـه بـدن تعلـق پيـدا کنـد تـا انـدک اندک عالم شود و به مقام عقل بالفعـل برسـد؛ امـا ايـن تمـام مطلـب نيسـت ؛ زيـرا ازآنجاکـه حصـول اين تصورات و تصديقات حـدومرزي نـدارد، ابـن سـينا بايـد معلـوم کنـد حـال کـه نفـس بـراي فعـل خــاص خــويش نيــاز بــه معاونــت بــدن دارد و بــدن و قــواي آن در حصــول ادراکــات خــاص نفــس نقش اساسي دارند، چه اندازه پـرداختن بـه امـور بـدني لازم اسـت .
) سبب حصول کمال ذاتي نفس است و عالم ايـن دانـش هـا واصـل بـدان اسـت ؟ يـا مطلـب بـه گونـه ي ديگر است ؟ اين ها از جمله ابهامـاتي اسـت کـه در نظريـات ابـن سـينا در بـاب عقـل عملـي، رابطـه نفـس و بدن و ارتباط آن با مسئله کمال و سعادت وجـود دارد.