چکیده:
مطالعۀ حاضر با روش کیفی و به وسیلۀ مصاحبۀ نیمهساختاریافته و با هدف وارسی نقش خانواده در چگونگی مدیریت ازدواج از منظر جوانان انجام شده است. نمونهها که تعداد آنها 25 تن است، بر اساس رویههای انتخاب مبتنی بر بیشترین اطلاعات و حداکثر تغییرات انتخاب شده و در آن صفات جنسیت، وضع تاهل، سن، طبقه و دسترسی مورد ملاحظه قرار گرفته است. تحقیق نشان داد که بار اصلی در ازدواج و گذار به بزرگسالی جوانان بر عهده خانواده است که خود منابع لازم را برای مدیریت چنین امری، در اختیار ندارد. این قضیه به دلیل نقش سنتی خانواده در ازدواج جوانان تقویت میشود، ضمن آنکه به علت نوع رژیم رفاهی در ایران روز به روز مسئولیتهای بیشتری در مدیریت زندگی جوانان برعهده خانواده قرار میگیرد. از این لحاظ میتوان گفت خانوادهها در عرصۀ گذار به بزرگسالی و ازدواج جوانان درگیر فشار احتمالی مضاعف و تشدید نابرابری فزاینده خواهند بود که در نهایت فرسودگی ایشان را در آن حوزه سبب خواهد شد. فرسودگی خانواده در نتیجۀ برعهده داشتن مسئولیتهای متنوع گذار به بزرگسالی جوانان یکی از مهمترین مفاهیم پیشنهادی این مقاله است.
همین حال مطالعه نشان داد که روابط جوانان و خانواده در فرآیند مدیریت ازدواج بر پایۀ تعامل و به گونهای منعطف و بازاندیشانه تنظیم میشود. در این مورد جوانان ضمن آنکه بر حق انتخاب خود و همزمان بهرهبردن از امکانات خانواده تاکید میکنند، نقش خانواده در نظارت بر آشنایی و سازمان دادن به جریان ازدواج را نیز میپذیرند. مطابق با چنین تحولاتی روابط جدیدی در مدیریت گذار به بزرگسالی بین فرزندان و خانوادهها شکل یافته است که بر اساس آن خانوادهها با خواستههای جوانان کنار میآیند و استقلال و فردگرایی آنها را در آشنایی و انتخاب میپذیرند، اما حمایت خود را نیز از آنها همچنان حفظ میکنند.
This qualitative study, by semi-structured interviews and based on young people's views, is to know how young people and their families, in interactions with each other, manage young people's marriages. Sample consists of 25 young peoples who are men and women, married and unmarried, and also from different ages and classes. Selection procedure is information-oriented and designed based on maximum variation and extreme cases. The research shows that the main burden of young people's marriages is on the shoulder of the family. It is enforced by traditional family roles in managing young people's marriages, as it is paralleled by, and accumulated with, new responsibilities, which are related to managing young people's educational aspirations and also their efforts for making an independent life. Since family does not have enough resources and simultaneously have to cope with different tasks, it inevitably would be faced with an unbearable and exhaustive situation, in addition to, probable pressure and intensified and increased inequality. The study also shows that relationships between young people and their families in managing marriages are based on reciprocal actions and also flexible interactions. Parents accept young people's right to make decisions and conduct their marriages, whereas young people, instead of rewarding family supports, embrace traditional procedures and acknowledge family interferences. This means that, whereas young people reflexively manage their marriages, families have beneficially remained efficient in supporting modern marriage processes. On these bases new order in managing young people's marriages is under construction.
خلاصه ماشینی:
مطابق با چنین تحولاتی روابط جديدی در مديريت گذار به بزرگسالی بین فرزندان و خانوادهها شکل یافته است که بر اساس آن خانوادهها با خواستههای جوانان کنار میآیند و استقلال و فردگرایی آنها را در آشنایی و انتخاب میپذیرند، اما حمایت خود را نیز از آنها همچنان حفظ میکنند.
در مقابل این نگاه، در مطالعات بسیاری نیز در برابر «رخت بر بستن» خانواده از حوزۀ ازدواج جوانان بر «بازتعریف» نقش خانواده در ازدواج جوانان تأکید شده است؛ از جمله در تفسیر چگونگی تعامل خانواده و جوانان از پیگیری علائق در عین حفظ سنت ها (جلاییپور و گرامیان، 1390)، تجددگرایی سنتمآبانه (ساروخانی و مقربیان، 1390)، گرایش همزمان به سنتی و مدرن (هاشمی و همکاران، 1389)، تغییر و تداوم همزمان (ذکایی، 1388)، رفتار منعطف در تعامل جوانان و خانواده (آزاد و ملکی، 1386)، عمل گزینشی (جمشیدیها و صادقی فسایی و لولاآور، 1392) و نظم جدید (صادقی فسایی و عرفانمنش، 1392) یاد شده است.
در این مورد به عنوان مثال، نظریات جدیدتر که به وجود شرایط «پسامدرن 1 » و یا حتی «مدرنِ متأخر 2 » در جامعۀ متأخرتر غربی معتقدند، بر بازتعریف نقش خانواده در زندگیِ فردیِ جوانان تأکید میکنند و اینکه خانواده در شرایط جدید کارگزار و عامل ایجاد موقعیتی برای جوانان خود شده است که مطابق آن ایشان بهرۀ بهتری از فردگرایی خود ببرند و postmodern Late modern همین طور تجربیات آزاد و متفاوتی بیافرینند (ن.
در این مورد به عنوان مثال، شرح داده میشود که خانواده در پاسخ به شرایط نامتعین در زندگی جوانان و نیز فقدان نهادهای رفاهی و در نبود مسئولیت هایی که قبلاً برعهدۀ دولت بوده، اکنون رابطۀ بازتعریف شدهای با جوانان در امر ازدواج یافته است.