چکیده:
سلوک، اساسیترین بخش عرفان محسوب میشود. فلسفة انجام آن، به تمایلات گوناگون بشر مربوط میشود که بازگشت به سرزمین نور و کسب زندگی جاودان که در عرفان اسلامی «بقا» خوانده میشود مهمترین دلیل آن به شمار میآید. در پی هبوط انسان، آن چه «قوس نزولی» خوانده میشود به اتمام رسیده و انسان به عنوان تنها موجودی که توانمندی صعود و بازگشت به شهر حقیقی را دارد میبایست «قوس صعودی» را به سمت شهر جان طی کند.
سالک در مسیر سلوک، انواری را مشاهده میکند که گاه قابل دسته بندی است و گاه فاقد معیار مشخصی برای این کار؛ به عنوان مثال تعدد عناوین و همچنین جابجایی آنها در طول تقسیمبندیهای ارائه شده، عمده ترین مانع انجام این فرآیند محسوب میشود. در این پژوهش که به شیوة توصیفی-تحلیلی انجام میپذیرد به بررسی تمثیلهای نور در عرفان اسلامی میپردازیم.
خلاصه ماشینی:
مولوي معتقد است که به عنوان مثال، فرعون و موسي، تمثيلي هستند براي بيان دو قدرت متضادي که در ذات انسان قرار گرفته : ذکــر موســي بنــد خاطرهــا شــده اســت لــيکن حکايتهاســت کــه پيشــين بدســت ذکـــر موســـي بهـــر روپوشســـت ليـــک نـــور موســـي نقـــد تســـت اي مردنيـــک موســـي و فرعـــون در هســـتي تســـت بايد ايـن دو خصـم را در خـويش جسـت (مولوي، ١٣٨٣: ٧١/٣) در مورد تمثيل هاي نور، نظر مستقلي ارائه نشده است اما با توجه به اينکه سـالک در نهايـت بـه رؤيت نور نائل ميآيد ميبايست آن چه را که به صورت نور يا به جاي نور رؤيت ميشود به عنوان تمثيل نور به حساب بياوريم .
اين عناوين ، همان گونه که عزالدين کاشاني گفت بـه مراحلـي از رؤيت نور مرتبط است که ارتباط تنگاتنگي با مراحل سلوک دارد و همان گونـه کـه پـيش از ايـن گفتيم صرفا جهت تعيين صعود ارزشمند است و ذکر آن تنها در صورتي سـودمند اسـت کـه بتـوان ترتيب مشخص و ثابتي براي آن مشخص کرد و يا اينکه مصاديق نور را بر اساس نمـود ظـاهري آن که جنبۀ تمثيلي نور است دسته بندي کرد که به نظر ميرسـد حـداقل شـيوة دوم تـا حـدودي قابـل اعمال است .
در برخي مواقع نيز انديشۀ رؤيت با مکاتب ديگر؛ بويژه انديشه هرمس ، قابل تطبيـق است که بر اساس آن، شخص صورت ازلي خود را ميبيند(کلباسي، ١٣٨٦: ١٣٦) کربن با توجـه بـه انديشه ابن عربي؛ از رؤيت خود شخص ميگويد: «در حقيقت اين پديـده مترتـب اسـت بـر اينکـه محب فهم کرده باشد که آن صورت خيالي نه بيرون از وي، بلکه در وجود وي است .