چکیده:
تحقیق پیشرو با رویهای انتقادی و مبتنیبر رویکرد گفتمانی لاکلائو و موفه به نقد و بررسی کتاب تحول گفتمانی در گزارش واقعۀ کربلا پرداخته است و سؤال اصلی پژوهش این است که گفتمانهای (عاطفی، ماورایی، و تاریخی) مطرحشده در کتاب مذکور بر چه پایهای سنخبندی شدهاند. یافتههای پژوهش حاکی از این است که واقعۀ کربلا همچون رخدادی تاریخی و عینی بررسی نشده است، بهطوریکه به امر واقعهای تاریخیِ واقعۀ کربلا اشارهای ندارد، اما مواضع نویسندگان در گفتمانهای مختلف در بُعد روانی آن دربارۀ این واقعه موردبررسی قرار گرفته است. بر این اساس، سنجههای آماری کتاب نمیتواند اعتبار زیادی داشته باشد و اینکه دال و مدلولِ گفتمانهای موردبررسی مشخص نیست و نسبت قدرت در گزارش این واقعه نادیده گرفته شده و به گفتمانهای رقیب در گزارش واقعۀ کربلا اشارهای نشده است.
This research by critical method based on Lalau and Muffes discourse approach has criticized the book of Discourse evolution of the report of karbala Event. The main question of this research is that discourses (emotional, transcendental, and historical) mentioned in this book based on what types are set. The conclusion indicate that the Karbala event has not been investigated as a historical and objective event so that it has not refer to the historical facts of the Karbala event, but the writers' positions in various discourses have been Checked out in the psychological aspect of the event, so the statistical measures in this book cannot be valid. That the sign and motto of the discourses under consideration is unclear, and ignores the power ratio in the incident report, and makes no mention of competing discourses in the report of the Karbala event.
خلاصه ماشینی:
درمورد بررسی و چرایی این چرخش های گفتمـانی حـول روایـت گـری واقعـۀ کـربلا، سیده رقیه میرابوالقاسمی در کتاب تحول گفتمان در گزارش واقعۀ کربلا به بررسـی موضـوع پرداخته است و با رویکرد گفتمانی و روش تحلیل محتوا شـرح روایـت واقعـۀ کـربلا را در قرن چهارم ، پنجم ، ششم ، هفتم ، هشتم ، نهم ، و دهم در دو بخش فارسیزبان ، عربـیزبـان ، و میان مورخان اهل سنت و شیعه بررسی کرده است و بـا بررسـی گفتمـان تـاریخی، گفتمـان عاطفی، و گفتمان ماورایی سعی کرده است که به تبیین این چرخش گفتمانی در این قرن هـا بپردازد و برای هرکدام از این دوره های گفتمانی دال هـای معنـایی هـم چـون تقـدس گرایـی، انزجار، عشق ، ستم ، تقدیر، و غیره را تعیین کرده است .
برای نمونه ، در بررسی سنجش متغیرها هـم چـون زمـان ، مذهب ، شاخص منفرد، و پایگاه اجتماعی نویسنده آن ها را در نسبت با شاخصـه هـا از قـرن چهارم تا اواسط قرن دهم بررسی میکند که در هیچ کدام از این متغیرها خواننده با چرایـی و چگونگی تحولات گفتمانی در دوره های مختلف ذهنیتی کسب نمیکند: فراوانی سنجش انجام شده دربـارٔە گفتمـان عـاطفی گـزارش واقعـۀ کـربلا، بـر دو واقعیت مهم صحه میگذارد: روند پیوستۀ روبه رشد این گفتمان تا قرن دهـم هجـری قمری؛ اوج گیری بسیار چشم گیر گفتمان مذکور طی ادوار نهم تا دهم هجـری قمـری (همان : ١٧٠).