خلاصه ماشینی:
"نکته سوم اینکه چرا(زبان ایران)باید گفت نه(زبانها)،چنانکه برخی از زبانشناسان خارجی و داخلی عنوان کردهاند؟ بنظر بنده،اصطلاح(زبانهای ایرانی)ازنظر زبانشناسی درست نیست: ایران و ایرانی،زبانهای جداگانهای بنامهای(اوستائی)،(پارسی باستان)، (پهلوی اشکانی)،(پهلوی ساسانی)،(دری)و غیره نداشته،بلکه هریک از این نامها نمایندهء دورهای از تحولات و تکامل یک زبان بوده است.
ولی چون این کتاب بخشهای متفاوتی دارد که بنظر میآید،در یک زبان گفته و نوشته نشده باشند،نظر دارمستتر و امثال او،دربارهء قدیمترین بخش آن،یعنی گاهها(گاثهها)که باموازین زبانشانسی تطبیقی و مقایسه آن بازبان(سنسکریت) دستکم،از هزار سال پیشاز میلادش میتوان دانست،صادق است نه دربارهء بخشهای دیگر آن(دارمستتر)عقیده دارد که زبان اوستا با زبان کتیبههای هخامنشی بسیار نزدیک است و اگر اختلافی در برخی از واژهها دیده میشود، در اثر اختلاف خط میخی و خط اوستائی است.
از روی آنچه گفته شد،تاریخ گفتگوئی زبان اوستائی یا مادی را دست کم باید از قرن هشتم پیشاز میلاد دانست،ولی چون مادها پیشاز تشکیل حکومت،مدتهای مدید و شاید از دوهزار سال پیشاز میلاد در قلمرو مدی و مدتی با پارسهها،در کرانههای غربی دریای چیچست میزیسته و در زیر فشار همسایگان غربی سامی و آریائی بودهاند؛بدیهی است با همین زبان گفتگو میکردهاند و شاید نزدیکی زبان پارسی باستان و اوستائی نیز از آثار و یادگارهای این دوره است و تفاوتهای جزئی بعدها در اثر جداشدن پارسهها و سرازیر شدن آنان بسوی جنوب یا در اثر گذشت دو قرن زمان پدید آمده است."