خلاصه ماشینی:
"دلائل بسیار زیادی برای اثبات این نظر وجود دارد که سعدی و حافظ از دو دریچه مختلف به پدیدههای طبیعت و عناصر سازنده حیات عقلی و اجتماعی بشر و بمسائل عصر و زمان خود مینگریستند و بینش فلسفی و اجتماعی آن دو کاملا مغایر هم بوده است و شاید بسبب همین اختلاف و مغایرت در بینش فلسفی و مسیر اندیشه و ادراک است که نمیتوان این دو را باهم مقایسه نمود زیرا قطعنظر از تشابه اشکال و قوالب شعری در کیفیت و سنخیت اندیشه هنری نیز باید مشابهتهائی وجود داشته باشد تا امر مقایسه را میسر سازد.
از طریق اول قبل از شناختن شاعر محیط زندگی او را میشناسیم و سپس تأثیر محیط شناخته شده را در شاعر مورد بررسی قرار میدهیم و از طریق دوم کیفیت محیط اجتماعی عصر شاعر را مستقیما و بلاواسطه از اندیشه شاعر و نحوه توجیه و تلقی او استنباط و استخراج میکنیم مثلا بجای اینکه حافظ از راه شناختن محیط اجتماعی او بما معرفی شود محیط اجتماعی عصر حافظ از نحوه بیان و تفکر او بما معرفی میشود در این گفتار بسه دلیل طریقه دوم انتخاب شد.
گرچه ابواب گلستان تحت عناوین(در سیرت پادشاهان و اخلاق درویشان و فضیلت قناعت و فوائد خاموشی و عشق و جوانی و ضعف و پیری و تاثیر تربیت و آداب صحبت)خودبخود گویای این حقیت است که سعدی به تمام جزئیات امور توجه داشته ولی بطوریکه میدانیم در هریک از این فصول که خود بخشی از مسائل کلی مربوط به زندگی انسان است مطالب بسیاری مطرح و روی آنها اظهار نظر شده که طرح تمام آن غیر لازم و غیر مقدور است."