چکیده:
یکی از مباحث بنیادین علم النفس، ملاک تعدد قوای نفس است. مسئله اصلی پژوهش آن است که: ابنسینا، سهروردی و ملاصدرا چه ملاکهایی برای تعدد قوای نفس در نظر گرفتهاند و آیا این ملاکها قابل پذیرشاند؟ ابنسینا پنج معیار را برحسب اختلاف در شدت و ضعف، تندی و کندی، وجود و عدم، تضاد و اختلاف جنسیِ افعال نفس برای تعدد قوا معرفی میکند و با استناد به قاعده الواحد، تنها ملاک پنجم را میپذیرد. شیخ اشراق با انحصار قاعده الواحد به ذات بسیط خداوند، تغایر و تعدد قوا را برحسب جهات و اعتبارات مختلف نفس تبیین میکند. ملاصدرا نیز پس از ذکر اشکالاتی به معیار ابنسینا، درنهایت براساس ملاک انفکاک وجود یک قوه از قوه دیگر و تناقض در افعال نفس، به بررسی تمایز قوا میپردازد. در این پژوهش ضمن بررسی تحلیلی ـ انتقادی ملاکهای یادشده، اشکالات وارد بر آنها نیز بحث، و اثبات میشود که هیچکدام از این موارد نمیتواند ملاک تعدد قوای نفس باشد.
من المباحث الأساسیة فی علم النفس، معیار تعدد القوة النفسانیة. و المسألة الأساسیة لهذه المقالة هی المعاییر التی اتخذها ابن سینا و السهروردی و ملاصدرا کدلیل علی تعدد القوی و هل یمکن قبولها او لا؟
فیذکر ابن سینا خمسة معاییر و هی الاختلاف فی الشدة و الضعف، السرعة و البطء، الوجود و العدم، و التضاد و الاختلاف فی جنس الافعال النفسانیة، و لکن یقبل المعیار الخامس فقط بنائا علی قاعدة الواحد. و لکن الشیخ الإشراقی یعتبر قاعدة الواحد منحصرة فی ذات الله البسیطة، فیبین تعدد القوی علی اساس الجهات و الإعتبارات المختلفة للنفس. و ملاصدرا، بعد ما یذکر الاشکالات الواردة علی معیار ابن سینا، یفرق بین القوی بمعیار انفکاک وجود قوة من الأخری و التناقض فی افعال النفس، نقوم فی هذه المقالة بدراسة تحلیلة-نقدیة للمعاییر المذکورة و الاشکالات التی ترد علیها، و نثبت أن لا شیء من هذه المعاییر یمکن ان تکون معیارا لتعدد قوی النفس.
One of the fundamental topics in philosophical psychology is the criterion of the multiplicity of the powers of the soul. The main research question is: What has been taken as the criteria for mental powers as being numerous by Ibn Sina, Suhrawardi and Mulla Sadra for multiplicity of souls? How one may view on what they said in the field? Ibn Sina introduces five criteria in terms of differences in intensity and weakness, rapidity and slowness, existence and absence, contradiction and sexual difference as the criteria, and, relying on the rule of alvahid accepts only the fifth criterion. Sheikh Ishraq, limiting the rule of alvahid to the very essence of God, explains the difference and multiplicity of mental powers in terms of different directions and modifications of the soul. Mulla Sadra, having criticized Ibn Sina`s, also examines the distinction of powers based on the criterion of the separation of one power from another and contradiction in the functions of the soul. In this study, while analyzing these criteria critically, we discuss the drawbacks to them, and prove that none of them may be taken as a criterion in the field.
خلاصه ماشینی:
مسـئله اصلي پژوهش آن است که : ابن سينا، سهروردي و ملاصدرا چه ملاکهايي بـراي تعدد قواي نفس در نظر گرفته اند و آيا اين ملاکها قابل پذيرش اند؟ ابن سينا پنج معيار را برحسب اختلاف در شدت و ضعف ، تنـدي و کنـدي، وجـود و عـدم ، تضاد و اختلاف جنسي افعال نفس براي تعدد قوا معرفي ميکند و با اسـتناد بـه قاعده الواحد، تنها ملاک پنجم را ميپذيرد.
در ميان متفکـران اسـلامي، کسـاني چـون فخر رازي و ابوالبرکات بغدادي منکر تعـدد قـواي نفـس بـوده انـد و شـبهات و اشکالاتي به اين بحث وارد کرده ، نفـس را فاعـل مسـتقيم ادراک افعـال خـويش دانســته انــد (بغــدادي، ١٣٧٣: ٤١٠-٤١١ و ٣١٧-٣١٩؛ رازي، ١٤١١ق : ٢٤٠-٢٤٢)؛ در مقابل ابن سينا، شيخ اشراق و ملاصدرا بـه نقـش قـواي نفـس در ادراک و انجـام افعال خويش توجه داشته انـد؛ گرچـه بـين آنهـا در بحـث رابطـه نفـس بـا قـوا ديدگاه هاي متفاوتي وجود دارد: برخي قائل به وحدت نفس و جدايي و تکثر قوا در انجام افعال آن بوده اند، اما برخي ديگر مانند ملاصدرا، با توجه به مباني فکري خويش توانسته اند وحدت نفس و قوا را در تمامي مراحل ادراکـش اثبـات کننـد (نک : ملاصدرا، ١٩٨١م ، ج ٨: ١٣٥-١٣٦).
ازاين رو، بـا توجـه بـه اهميـت ايـن بحث ، مسئله اصلي اين پژوهش آن است که : منشـأ تمـايز و کثـرت قـوا از نظـر ابن سينا، سهروردي و ملاصدرا چيست ؟ آيا ميتوان ايـن معيارهـا را، معيارهـايي جامع و کارآمد در اثبات تعدد قواي نفس معرفي کرد؟ بحث درباره اين موضـوع پيشينه اي به ديرينگي علم النفس داشته ، ذيل همين مبحث بدان پرداخته اند (نـک : ارسطو، ١٣٦٩: ١٠٧).