چکیده:
با گذشت بیش از دو قرن از ورود مدرنیته و آثار آن به جوامع اسلامی و استقرار تعلیم و تربیت نوین غربی، همچنان نظام آموزش و پرورش جامع، کامل، روشمند و مبتنی بر مبانی و فلسفه تعلیم و تربیت و دارای چشماندازی روشن در این کشورها دیده نمیشود. محمد عابد الجابری متفکر مراکشی، با تقسیم دورههای آموزشی کشور مغرب به سه دورۀ پیش از استعمار، استعمار و پس از استعمار، نقدهایی بر سیاستهای آموزشی هر سه دوره وارد کرده است. نقد او متوجه سیاستهای آموزشی پسا استعماری مغرب بر اساس چهار رکن اساسی است: تعمیم (آموزش همگانی)، توحید (یکسانسازی)، تعریب (عربیسازی) و المغربه (مغربیسازی). رویکرد جابری در تعلیم و تربیت، برگرفته از نظریه پداگوژی اجتماعی امیل دورکیم است که نوعی رابطه دیالکتیک میان جامعه و آموزش برقرار میکند. به نظر جابری، به جای مدرنسازی تودههای اجتماعی میبایست، آموزشها و مهارتها را متناسب با اقتضائات و شرایط بومی تعریف کرد. هدف اصلی این پژوهش، بیان دیدگاههای جابری و تبیین آن در حوزه تعلیم و تربیت مدرن است.
One of the first fields affected by modernism in Islamic societies over the past two centuries was education. Expansion of the modern system, its relative successes, and supports by governments led to a long period of passivity, imitation, and submission in Islamic societies with regard to the thoughts and system of modern education. The late decades of the 20th century revealed drawbacks of the modern system and Islamic scholars tried to review their religion heritage, criticize the Western schools, and introduce comprehensive replacements. They were looking for something rooted in their religion and compatible with today needs. Mohammad Abed Aljaberi critically reviewed the tradition and modernism in Islam world. He classified education in Morocco into pre-colonization, colonization, and post-colonization and further examined the latter in four fields of Tamim(public education), Tuhid(equalization), Tarib(Arabization), and Almaqreb(Moroccozation). He supported replacing modernization of social masses by the education commensurate with indigenous condition. The present paper elaborates on Jaberi’s ideas about modern education.
خلاصه ماشینی:
com مقدمه نظام آموزش و پرورش در کشورهای در حال توسعه ، همواره با مسئله چگونگی تعامل سیاست های آموزشی با واقعیت های عینی جامعه از یک سو و میزان بهرهگیری از دستاوردهای تعلیم و تربیت مدرن از سوی دیگر، رو به رو بوده است .
پل مارتی ١دیگر متفکر فرانسوی ، نگاه فرانسه در باب آموزش مردم مغرب را در کتاب خود به نام «آیندٔە مغرب » این گونه بیان کرده است : «کار بزرگ ما برای مدرنسازی فرهنگی مغرب میبایست تنها در همان چارچوب های سنتی این جامعه و در قالب بورژوازی اقتصادی و روستایی و با تربیت طبقه کارمند و اداری و فرزندان بزرگان دینی و علمی و در یک کلمه نخبگان باشد و از آنها برای خود بهره برد» (مارتی ، ١٩٢٥: ٢٥٠).
به نظر جابری ، رویکرد بومی سازی و سنت گرایی فرانسه در دانشگاه قرویین به هیچ وجه روح انقلابی و تحول خواهانه نداشت و بیشتر مبتنی بر رجعت به اسلاف گذشته و همان نظام سنتی دانشگاه قرویین بود و این رجعت ، تنها شکل و ظاهر امروزی و مدرن داشت و البته پیشرفت های اندکی نیز در جامعه مغرب پدید آورد.
مارتی بر این اساس با رد نیاز فرانسه به پرولتاریای فکری مغرب ، میگوید: «بر ما لازم است که برای مصلحت خود وقتی میخواهیم اصلاحاتی در حوزه فرهنگ و آموزش در جامعه مغرب صورت دهیم ، از اموری که موجب تحریک احساسات میشود و واکنش های اجتماعی به دنبال دارد پرهیز کرده و تنها به سنت های آنها بپردازیم .