چکیده:
داستان، بهمثابه یک مدل از جامعه، رسانهای است که قادر به بازنمایی جنبههای مختلف روانی و اجتماعی انسانها و افزایش تواناییهای اجتماعی و موجب جامعهپذیری و تغییر در ابعاد شخصیتی انسانهاست. این پژوهش، به شیوه کتابخانهای، مبتنی بر پژوهش کیفی و تحلیل محتوا، نگرش شخصیتهای داستان کوتاه «یک روایت معتبر درباره کشتن» را بر اساس مطالعات روانشناسی اجتماعی «نگرش» و «کارکرد نگرش» بررسی و نگرش افراد را در روابط فردی، بینافردی و اجتماعی نسبت به رفتار انحرافی «قتل» تحلیل کرده است. مصطفی مستور در این داستان، جنبههای مختلف نگرش- مثبت و منفی- چند طیف از مردم جامعه را نسبت به قتل به تصویر کشیده و القای نگرش و ترسیم چشمانداز ایدئولوژیک کنشگران داستان، بهویژه شخصیت اول داستان، در کانون توجه متن قرار دارد. نظریه کارکردی نگرش، با رونمایی از انگیزههای درونی انسان، علت پدیداری نگرشها را تبیین و نقش نگرشها را در جهت دهی به رفتارهای اجتماعی تشریح میکند. به نظر میرسد، نگرش افراد جامعه نسبت به این پدیده غیر انسانی، مبتنی بر کارکردهای ارزش خواهانه قابل ارزیابی باشد؛ اما تحلیل متن نشان میدهد، نگرش افراد حتی نسبت به این پدیده مذموم میتواند بر اساس عوامل مختلف، در جهت کارکردهای سودجویانه تغییر جهت دهد و همچنین با وجود پایداری نسبی نگرش افراد مختلف جامعه نسبت به یک پدیده؛ کیفیت تعامل و ارتباطات بینافردی انسانها در رویارویی با رخدادها و پدیدههای اجتماعی، میتواند منجر به ناهماهنگی شناختی شده و به میزان قابل توجهی در تغییرعناصر عاطفی و شناختی نگرش و نیز شکلگیری رفتارهای پیش بینی نشده موثر باشد.
The story, as a model of society, is a medium that is capable of representing the various mental and increasing social abilities and causing socialization and change in the personality dimensions of human beings. This research, in a library-based way, based on qualitative research and content analysis, examines the attitudes of the characters of the short story "A valid narrative about killing" based on social psychology studies "attitude" and "Functional Attitudes" In personal, interpersonal and social relationships to the deviant behavior of "murder." Mastour , the various aspects of the attitude depict a multitude of people in the community about murder and instilling the attitude and drawing the ideological perspective of the actors of the story, especially the first personality of the story, is at the center of attention of the text. The functional theory of attitude, by revealing the inner motives of man, explains the phenomenal cause of attitudes and describes the role of attitudes in directing social behaviors.It seems that the attitude of people in society towards this inhuman phenomenon can be evaluated based on value-based functions, but the analysis of the text shows that people's attitudes even towards this neglected phenomenon can be based on various factors, in For profitable functions. Also, despite the relative stability of the attitude of different people in society towards a phenomenon; the quality of interpersonal and interpersonal communication in confronting social events and phenomena can lead to cognitive imbalance and significantly attitudes and the formation of unpredictable behaviors.
خلاصه ماشینی:
به نظر ميرسد، نگرش افراد جامعه نسبت به اين پديده غيرانساني، مبتني بر کارکردهاي ارزش خواهانه قابل ارزيابي است ؛ اما تحليل متن نشان ميدهد، نگرش افراد حتي نسبت به اين پديده مذموم ميتواند براساس عوامل مختلف ، در جهت کارکردهاي سودجويانه تغيير جهت دهد و همچنين با وجود پايداري نسبي نگرش افراد مختلف جامعه نسبت به يک پديده که معمولا براساس نيازهاي متفاوت ايجاد ميشود و رويکرديهاي گوناگوني را در کنش هاي انساني پديد ميآورد؛ کيفيت تعامل و ارتباطات بينافردي انسان ها در رويارويي با رخدادها و پديده هاي اجتماعي ميتواند منجر به ناهماهنگي شناختي شده و به ميزان قابل توجهي در تغيير عناصر عاطفي و شناختي نگرش و نيز شکل گيري رفتارهاي پيش بيني نشده مؤثر است .
از اين رو ابتدا تعريف علمي نگرش و کارکردهاي آن از منظر روان شناسي اجتماعي بيان و سپس به صورت جداگانه نگرش جامعه پژوهشي موجود نسبت به «پديده قتل » و تأثير و تأثر نگرش آنان در رفتار و تعامل افراد و گروه ها بررسي ميشود و نشان ميدهد متون داستاني به عنوان يک جهان بازسازي شده ، چگونه ميتواند زمينه مناسبي را براي شناخت و پيشگيري از آسيب هاي اجتماعي فراهم آورد.
در مقاله اي که با عنوان «رفتارشناسي شخصيت هاي داستانک هاي عدل و دزد قالپاق نوشته صادق چوبک براساس نظريات روان شناسي اجتماعي » چاپ شده ، نويسنده به تبيين نظريه «رفتارهاي افراد تحت تأثير حضور ديگران » مي پردازد و به اين نتيجه مي رسد که در رخدادهاي اجتماعي ، آگاهانه يا ناآگاهانه ، رفتار فرد تحت تأثير حضور ديگران قرار مي گيرد و حضور حاضران بيشتر در رخدادها، معمولا به جاي افزايش احتمال مداخله و کمک رساني نتيجه عکس دارد و نيز اگر پرخاشگري به منشأ ناکامي به عللي همچون عواقب منفي بروز نکند، ممکن است به مکانيسم جابه جايي منجر شود.