چکیده:
قهرمان انزوا طلب در آثار رمانتیک جلوۀ درخشانی دارد. قهرمان رمانتیک با پشت کردن به دنیا و تماس با طبیعت به کاوش در درون خود می پردازد. این کنش لزوما در مواجهۀ با مدرنیته نبوده بلکه بیشتر بیانگر نوستالژی انسان دور افتاده از ریشه ها و طبیعت را بازمی نمایاند. در قرن بیستم و تحت تاثیر نویسندگانی چون پروست و جویس بار دیگر انزوا و درون نگری قهرمان رواج یافت که اینبار کاملا متفاوت با انزوای رمانتیک بود. در اینجا جستجوی هویت در دنیای مدرن به چالش اساسی قهرمان و نویسنده بدل می شود. در این مقاله برآنیم تا با بررسی شیوۀ روایت و گفته پردازی دو رمان نفرین زمین جلال آل احمد و صورت-جلسه ژان ماری گوستاو لوکلزیو نسبت انزوای قهرمان با جهان مدرن را روشن ساخته و نشان دهیم که چگونه انزوا توانسته به امکانی برای مقاومت در مقابل جهان مدرن و ارزش های تحمیلی آن تبدیل شود.
The isolationist hero in the romantic work has a bright front. The Romantic hero explores the inside by exploring the world and contacting nature. This action is not necessarily in the face of modernity, but rather reflects the nostalgia of humanity far removed from its roots and nature. In the twentieth century, under the influence of writers like Proust and Joyce, the hero's isolation and introspection again came into being, which was quite different from romantic isolation. Here, the quest for identity in the modern world becomes a major challenge for the hero and writer. In this article, we seek to elucidate the style of isolation of the hero with the modern world and to show how isolation has enabled a resistance to the modern world and its imposed values, by examining the narrative and enunciative analysis of the two novels, Cursing of the Land by Al-e Ahmad and the Interrogation by Le Clezio.
خلاصه ماشینی:
در اين مقاله برآنيم تا با بررسي شيوه روايت و گفته پردازي دو رمان نفرين زمـين جلال آل احمد و صورتجلسه ژان ماري گوستاو لوکلزيو در پژوهشي تطبيقي ، که بر نظريات دومينيک منگونو پيرامون گفته پردازي و سبک شناسي استوار مي باشد، نسبت انزواي قهرمان با جهان مدرن را روشن ساخته و نشان دهيم که چگونه انزوا توانسته به امکاني براي مقاومت در مقابل جهان مدرن و ارزش هاي تحميلي آن تبديل شود.
نهايتا بررسي قهرمان عزلت جو در داستان مي تواند امکانات روايت و گفته پردازي در ايجاد فضاي انزوا از يک سو و چالش هاي هويتي اي را که در اين فضا مطرح مي شود آشکار سازد.
» (فروغي ، ٢٠١١: ١٨) وانگهي ، براساس گفته پرداز اول (راوي اصلي ) اين انزوا نه تنها ژستي منفعلانه نيست بلکه مجموعه اي از ويژگي ها و عمليات را ايجاب مي کند: « زيرا بي گمان اينگونه زندگي کردن تنها در خانه اي متروک در بالاي يک تپه خسته کننده است .
اما چطور يک معلم ده را که با بچه ها سروکار دارد، به جاي جاي ده سرک مي کشد و مي پرسد و احيانا راه حل مي دهد، مي توان منزوي دانست ؟ دقت در مثال هاي ذيل مي تواند حضور ضمني و پنهان انزوا در زندگي قهرمان داستان را نشان دهد: «همه چيز آرام بود و هرگز نمي شد گمان ببري که زير اين آرامش روستايي ، اضطرابي نهفته است .